در درازمدت این به معنای تولید انرژی بیشتری از منابع تجدیدپذیر است. اما در طی این مدت، تولید انرژی از سوختهای آلاینده تری مانند زغالسنگ و گاز طبیعی همچنان نیاز است و درباره این طرح باید به این نکته توجه داشت که به نظر امسال تاکنون یکی از پیامدهای ناخواسته این سیاست این بوده که نیروگاههای گازی که سوخت نسبتا پاکتری داشتهاند، کنار گذاشته شدهاند.
در نگاه نخست، سیاست جدید باید استفاده از گاز را بر استفاده از زغالسنگ ارجح میدانست. اما تصمیم عجولانه دولت آلمان در سال 2011 برای تعطیلی هشت راکتور اتمی پس از فاجعه فوکوشیمای ژاپن شکافی را در سبد انرژی آلمان پدید آورد که خیلی زود با زغالسنگ پر شد.
در دوسال بعد، مجموع انرژی تولید شده از این سوخت دودزا 11 درصد افزایش یافت و این درحالی است که در شرایط فعلی بیش از 45 درصد از برق آلمان با استفاده از این سوخت تامین میشود.
از سوی دیگر، میزان تولید انرژی با استفاده از سوخت گاز به شدت کاهش یافته و از سال 2011 تا 2013 نزدیک به یکسوم آن کاسته شده و امسال هم 24 درصد دیگر کاهش داشته است که البته با توجه به اینکه گاز سوخت پاکی محسوب میشود عجیب به نظر میرسد. جالب اینجاست که واحدهای نیروگاهی با سوخت زغالسنگ دوبرابر واحدهای گازی دیاکسید کربن تولید میکنند. نتیجه نگران کننده این سیاست، رشد تولید گازهای گلخانهای است.
این نتیجه، کاملا مغایر با اهداف اصلی و اولیه این سیاست است. به نظر می رسد دلیل اصلی این موضوع، شاید این باشد که کاهش شدید قیمت تولید انرژی خورشیدی در سالهای اخیر بیشتر بر تولید برق از گاز تاثیر گذاشته تا تولید برق از زغالسنگ. در آلمان، همانطور که در آمریکا و بریتانیا نیز شاهد آن هستیم، اوج تقاضای برق در میانههای روز دیده می شود و مصرف در طول شب کاهش پیدا میکند. این درحالی است که انرژی خورشیدی به بهترین نحو اوج تقاضای برق را در روز تامین می کند و حتی گاهی عرضه بر تقاضا پیشی میگیرد، اما این انرژی برای مصرف شبانه توفیقی نداشته است. از آنجا که خاموش و روشن کردن نیروگاههای گازی از نیروگاههای هستهای و زغالی سریعتر و راحت تر انجام میگیرد، این نیروگاهها برای جبران هرگونه فاصلهای در دوران اوج مصرف به کار گرفته میشدند. ولی در شرایطی که پیک روز اکنون توسط انرژی خورشیدی و دیگر انرژیهای تجدیدپذیر تامین میشود، نیروگاههای گازی اکنون بلا استفاده ماندهاند! در هفت ماه گذشته به ندرت استفاده از این نیروگاهها به بیش از 50 درصد ظرفیت آنها رسیده است و در حال حاضر بسیاری از آنها برای مالکانشان ضررده شدهاند.
درحالی که تنشها میان روسیه و اوکراین همچنان عرضه گاز را به اروپا با تهدید مواجه کرده است، کاهش وابستگی آلمان به گاز ممکن است ایده خوبی به نظر برسد، هرچند که مذاکرات میان روسیه، اوکراین و اتحادیه اروپا همچنان ادامه دارد تا آبی بر آتش اختلافهای عمیق دوطرف ریخته شود، اما دستیابی به توافقی در زمینه ادامه عرضه گاز از مسیر اوکراین دور از دسترس به نظر میرسد. آلمان تاکنون با استفاده از بخشی از گاز دریافتی از روسیه به اوکراین مخالفتهای روسیه را نادیده گرفته است، این درحالی است که شعلهور شدن بیشتر دامنه اختلافات و محدودیتهای بیشتر در تامین گاز از احتمالهای قوی در آینده است.
اگر آلمان فقط به گاز برای تولید برق در زمان اوج تقاضا نیاز داشته باشد آیا میتواند بدون منابع گازی روسیه به زندگی خود ادامه دهد؟ منابع انرژی تجدیدپذیری وجود دارند که میتوانند با نوسانات تقاضا خود را تطبیق دهند، اما به نظر میرسد این ظرفیتها مانند ظرفیتهای برقآبی، بیوسوختها و سوخت زباله به حداکثر پتانسیل خود رسیدهاند؛ آلمانیها بیشتر از میزانی که زباله تولید میکنند، برای تولید انرژی زباله می سوزانند ، اجرایی شدن واحدهای نیروگاهی برقآبی از لحاظ جغرافیایی محدود است و محدودیتهای بیوسوختها نیز بر سر جای خود باقی است.
راه بهتر برای تقویت امنیت انرژی آلمان، اتصال شبکه انرژی این کشور به منابعی است که از نظر ژئوپلیتیک ضریب اطمینان بالاتری دارند. ساخت خطوط برقی جدید به کشورهای اسکاندیناوی که از لحاظ تولید انرژی برقآبی پتانسیل بالایی دارند و همچنین ارتباط با دیگر کشورهای اروپایی که ظرفیت تولید برق مازاد دارند، مورد بررسی قرار گرفته، همچنین توسعه ظرفیت تجهیزات مایعسازی گاز و دریافت گاز ارزان از آمریکا هم از دیگر گزینههای روی میز است. با این حال همه این پروژه ها برای تکمیل شدن به زمان زیادی نیاز دارند و باتوجه به پایینبودن قیمت برق در آلمان، مشخص نیست تامین اعتبار برای چنین پروژه هایی در آینده نزدیک ممکن باشد. اما باتوجه به بالا بودن تنشها میان اروپا و روسیه، این سئوال مطرح است که آیا آلمان میتواند برای تعیین تکلیف خود بیشتر صبر کند یا نه؟
نظر شما