این روزها موضوع فاز ۱۱ میدان گازی پارس جنوبی، به مهمترین سوژه منتقدان دولت تبدیل شده و شاه بیت سخنان آنها هم این است که چرا به جای شرکت فرانسوی توتال از نیروهای داخلی برای توسعه این فاز استفاده نشد؟ اجازه بدهید با چند یادآوری کوتاه، قضاوت را به شما واگذار کنم.
پیشتر گفته شده که قرارداد با توتال، نخستین قرارداد از الگوی جدید قراردادهای نفتی بود و بهطور طبیعی نقش نمادین مهمی برای ریلگذاری در مسیر امضای بقیه قراردادها داشت؛ کمااینکه تفاهمنامههای متعددی پس از قرارداد با توتال امضا شد، اما اتفاقی که کمتر کسی پیشبینی می کرد، یعنی روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا، معادلات را تغییر داد.
ترامپ، بارها از خروج از برجام سخن گفت و همین کافی بود تا شرکتهای طرف مذاکره با ایران، نه فقط در نفت بلکه در هر حوزه ای، با احتیاط بیشتری به امضای قرارداد با ایران بنگرند. تهدید ترامپ به خروج از برجام برای ایجاد این فضای بدگمانی کافی بود، اما خروج عملی آمریکا از برجام، عقب نشینی نهایی شرکتهای غربی را رقم زد زیرا بهطور طبیعی آنها تمایلی به قطع روابط مالی سنگین خود با آمریکا به قیمت تعاملات اندک مالی با ایران نداشتند و این امر منحصر به توتال و نفت نبود.
درباره ایرباس و بوئینگ هم همین اتفاق رخ داد و در حوزههای اقتصادی دیگر نیز شاهد عقب نشینی طرفهای مقابل بودیم. اما برخی به گونهای سخن میگویند که گویا پس از خروج آمریکا از برجام، فقط توتال از ایران خارج شده! اما این همه ماجرا نیست.
می گویند چرا تضمینی از توتال گرفته نشده درحالیکه نخست در مذاکرات با شرکتهای خارجی در پسابرجام، نیاز ایران به جذب منابع مالی و فناوری خارجی و همچنین احتمال بازگشت تحریم ایران – با این که آن زمان احتمال ضعیفی بود – قدرت مانور طرف مقابل را در مذاکرات افزایش می داد و دوم اگر در قراردادهای مشابه پسابرجامی از جمله خرید هواپیما تضمینی از طرف مقابل گرفته نشد، در قرارداد با توتال، لااقل مبلغی از توتال دریافت شد، اما در دورهای در همین وزارت نفت، نه تضمینی میگرفتند و نه نگران وقت تلف شدن در فاز ۱۱ پارس جنوبی بودند.
کاظم وزیری هامانه نخستین وزیر نفت دولت محمود احمدی نژاد در فروردین ۸۶ گفته بود اگر چه برآورد توتال درباره هزینه اجرای طرح توسعه فاز 11 فراتر از حد انتظار ماست اما همچنان در حال گفتوگو با آنها هستیم. نزدیک به دو سال گذشت و غلامحسین نوذری، وزیر نفت دوم دولت احمدی نژاد در بهمن ماه ۸۷ گفت که توتال در اجرای فاز ۱۱ بار دیگر اعلام علاقهمندی کرده و ایران به موضع گیری اخیر این شرکت به عنوان یک نگاه رسمی می نگرد. جالب است که نوذری دو سال پیش از آن تاریخ وقتی مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بود از مهلت چهار ماهه ایران به توتال خبر داده بود! و جالبتر این که وی در زمستان ۸۵ گفته بود توتال از نظر ما بیرون رفته به حساب میآید!
چهار سال در دولت نخست احمدی نژاد گذشت و سرانجام در سال ۸۸ تصمیم گرفتند که پروژه را به چینیها واگذار کنند. اما سه سال و نیم پس از آنکه میرکاظمی، سومین وزیر نفت دولت احمدی نژاد، از تعیین تکلیف تمام فازهای پارس جنوبی سخن گفت و پروژه های افسانه ای ۳۵ ماهه را کلنگ زد، چینیها آنقدر در فاز ۱۱ وقت تلف کردند که سرانجام « از آن جا که ریسک توسعه فراساحل برای چینی ها بالا بود» قرارداد با آنها هم فسخ شد؛ بدون آنکه کسی یادش باشد باید از چینیها تضمین میگرفتند!
جالب است که رستم قاسمی، چهارمین وزیر نفت دولت احمدی نژاد در بهار سال ۹۱ درباره وضع فاز ۱۱ گفته بود بر اساس قولی که اواخر سال گذشته به مقام معظم رهبری دادیم بیشک تا پایان سالجاری وضع قراردادی و اجرایی همه میدانهاین مشترک نفت و گاز، حتی فاز ۱۱ پارس جنوبی تعیین تکلیف میشود، اما چینیها قرارداد را فسخ کردند و نه تنها خسارتی ندادند، بلکه به عنوان جایزه، قرار شد یک میدان کم ریسک تر به آنها واگذار شود! (رجوع کنید به سخنان سخنگوی وقت وزارت نفت)
از آن گذشته، آقایان که هشت سال در فاز ۱۱ وقت تلف کردند و حتی توان تضمین گرفتن از چینیها را هم نداشتند، امروز مدعی لزوم حمایت از نیروهای داخلی هم شدهاند اما نمیگویند در آن دوره با وجود درآمدهای افسانه ای نفت در دوران پیش از شدت گرفتن تحریمها، چرا خودشان به جای آنکه معطل توتال و سینوپک شوند، کار را به داخلیها ندادند؟!
خلاصه آنکه یادآوری این ماجراها، میزان صدق گفتار مدعیان امروز را که هشت سال به مدد حاکمیت یکپارچه و درآمدهای سرشار نفتی، فرصت داشتند و در فاز ۱۱ «هیچ» نکردند بیشتر نشان میدهد.
کانال تلگرامی از نفت چه خبر؟
حمیدرضا شکوهی
نظر شما