آقای هدایتالله خادمی با تاکید بر اینکه آقایان در وزارت نفت در حال از بین بردن تاسیسات نفتی و وابسته کردن ایران به بیگانگان هستند گفته نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصمیم گرفتهاند نامهای خطاب به رئیس جمهوری در اعتراض به عملکرد بیژن زنگنه بنویسند. بعد که در حرفهایش درباره محتوای نامه توضیح داده معلوم شده است کل حرفهایش در باره دو شرکت حفاری به طور عام و از بین آن دو شرکت هم شرکت حفاری شمال به طور خاص بوده، یعنی همان شرکتی که خادمی مدیرعاملش بود و بعد که برکنار شد، انتقادهایش از وزارت نفت و زنگنه هم آغاز شد.
در اصل، اتهامهای بزرگی مثل وابسته کردن ایران به بیگانگان و از بین بردن تاسیسات نفتی ایران توسط زنگنه، خلاصه شده به دلسوزی برای شرکت حفاری شمال. همان شرکتی که آقای خادمی خیلی تلاش کرد به مدد تبلیغات گسترده در دوران مدیرعاملی خود بر آن شرکت و هزینههای تبلیغاتی فراوان در رسانهها، کارنامه خود را در آن موفق نشان دهد. حالا هم با این مصاحبه و احتمالا نامهنگاری بعدی، درصدد آن است که همان تبلیغات را جا بیندازد که در زمان مدیریت من بر حفاری شمال، همه چیز عالی بود و حالا همه چیز به هم ریخته. البته داستان جذاب و ظاهرسازی خوبی است، اما هر ظاهرسازی خوب و داستان جذابی، لزوما واقعی نیست.
منتقدان بیژن زنگنه میتوانند به او نقد کنند که چرا تمایل به جذب شرکتهای غربی و سرمایهگذاران خارجی در صنعت نفت ایران دارد، اما نمیتوانند او را متهم به بیتوجهی به شرکتهای داخلی کنند. جذب شرکتهای خارجی همواره با هدف توانمندساختن شرکتهای داخلی انجام شده و مصادیقش زیاد است. از پتروپارس که در زمان وزارت زنگنه در دولت سیدمحمدخاتمی پا گرفت و در کنار استات اویل، حفاری فراساحل را آموخت، تا اویک که آن هم حاصل تفکر زنگنه بود و در کنار شرکتهای خارجی پا گرفت. اگر در دوران تحریم، جانشینان خاتمی و زنگنه، شعار خودکفایی دادند، بذر آنها در دوران زنگنه و خاتمی ریخته شده بود و وقتی که این بذرها گل داد، دولت بعدی در دوران تحریم از همان تفکر بهره برد. وقتی هدایتالله خادمی این مورد بدیهی را نادیده میگیرد و زنگنه را متهم به از بین بردن تاسیسات نفتی ایران میکند، دیگر چه انتظاری میتوان از حرفهای دیگرش داشت؟
خادمی از ریزش نیرو در دو شرکت ملی حفاری و حفاری شمال ابراز نگرانی کرده و مدعی شده این شرکتها در بدترین شرایط خود هستند. کسی نمیتواند منکر مشکلات این شرکتها شود که تشریح دلایل آنها مثنوی هفتاد من کاغذ میشود، اما برخی مشکلات از همان دوران مدیریت آقای خادمی آغاز شد.
آقای خادمی حتما به یاد دارند که در دوران دولت مهرورز احمدینژاد که جذب بیرویه نیرو در سازمانها و شرکتهای داخلی و شبهدولتی باب شده بود، حفاری شمال آنقدر در جذب نیرو زیادهروی کرد که همین استخدامهای بیضابطه، بلای جان حفاری شمال پس از پایان پروژه سردار جنگل شد. البته حکایت حفاری شمال از منظر آقای خادمی حکایت شترمرغ است که به وقت پریدن شتر است و به وقت بار بردن، مرغ! در استخدام بیرویه نیرو، حفاری شمال از دولت تبعیت کرده، اما وقتی پای حقوق آنچنانی و ماجرای سکه به جای حقوق برخی به میان بیاید، احتمالا از منظر آقایان، این شرکت، خصوصی است. بگذریم از اینکه موضوع حقوقهای آنچنانی و مابقی قضایا، همچنان ناگفته باقی مانده و بعید است توضیحی درباره آن داشته باشند.
آقای خادمی که دلسوز حفاری شمال شده بهتر است ابتدا کمی درباره تبعات وام کلانی که در دوران مدیریت او اخذ شد و بار بدهی سنگین آن بر دوش آیندگان افتاد توضیح دهد. آن وام کلان با چه هدف و بر مبنای کدام کار کارشناسی اخذ شد؟ حتما ایشان خبر دارد که بازپرداخت همین وام، چه بر سر حفاری شمال آورد. بهتر نیست دلسوزان حفاری شمال ابتدا در مورد تبعات عملکرد مالی خود توضیح دهند؟
آقای خادمی که حالا دلسوز تولید داخلی و نگران وابسته کردن نفت به بیگانگان شده، آن زمان که برای آوردن دکلهای چینی به دنبال کسب مجوز از وزیر نفت وقت بود، جایگاهی برای حمایت از ملی حفاری که به زعم آقای خادمی سوددهترین شرکت خاورمیانه بود قائل نبود؟ وقتی آقای خادمی در شرکت زیرمجموعه بنیاد مستضعفان به دنبال دکل چینی بود، به این فکر نمیکرد که بعدها با چه سابقهای میخواهد از ملی حفاری دفاع کند؟
در گفتار و کردار برخی، تناقضات بیشمارند و تشریح جزییات آنها، مجالی بیشتر میخواهد. فعلا به همین حد بسنده میکنم تا عیار واقعی ادعاها و عملکردها را مخاطبان قضاوت کنند.
حمیدرضا شکوهی
منبع: کانال تلگرامی از نفت چه خبر؟
نظر شما