اقتصاد جهانی همواره صحنه رقابت بین دو طیف اصلی از صاحبان اقتصاد است؛ ابرقدرتهای اقتصادی یا توسعهیافتهها در حال دفاع از جایگاه خود به عنوان تصمیمساز در سطح اول هستند و کشورهای در حال توسعه با استفاده از مزیتهایشان سعی میکنند جایگاهی در صف بازیگران اول برای خود دست و پا کنند. معروفترین کشور دسته دوم را باید چین دانست که با گشایش درهای خود به روی اقتصاد جهانی و بهرهگیری از جمعیت زیاد، به مرکز تولید جهانی بدل شد. اینکه چین از یک کشور کمونیستی که مردمش تنها با دوچرخه تردد میکردند چگونه به یک ابرقدرت و قطب تولید جهانی تبدیل شد خود داستانی طولانی دارد، اما امروز باید اقتصاد چین را اصلیترین رقیب ابرقدرتی چون ایالات متحده دانست. اگرچه بین ایدئولوژی سیاسی چین و امریکا فاصله زیادی وجود دارد، اما قدرت اقتصادی هر دو کشور که شانه به شانه هم در حال پیشروی است سبب شده این دو دنیای متفاوت از هم با در هم تنیدن تار و پود اقتصادشان در همدیگر در شرایطی متعادل و پایدار به نوعی با حضور یکدیگر کنار بیایند.
اما روی کار آمدن دونالد ترامپ و رویاهای جاهطلبانه او در ایالات متحده و البته خوابهای طلایی که برای اقتصاد جهانی دیده بود، چون تندبادی این صلح و ثبات را درنوردید. تحت فشار قرار دادن بازار برای تحریم خرید نفت از ایران و ونزوئلا گام اول این اقدامات بیثبات کننده بود. داستان البته به همین جا هم ختم نشد و ترامپ با بالا بردن هزینه دوستی با امریکا برای چین، در خلال جنگ تعرفهای آرام آرام شرایطی را مهیا کرد که شاید در آن متحد شدن با روسیه، ترکیه و ایران چه بسا هزینهاش از دوست ماندن با امریکا کمتر باشد. از سوی دیگر، با توجه به رفتار غیر دیپلماتیک رئیسجمهور ایالات متحده مشخص نیست اگر مقاصد اقتصادی اخیر امریکا برآورده شود در آینده چه جاهطلبیهای دیگری در پیش باشد و این یکهتازی اقتصادی در سطح بینالملل تا کجا ادامه یابد.
چین یکی از اصلیترین مشتریان نفت ایران است، همچنین اصلیترین شریک تجاری ایران نیز هست و با توجه به نزدیکی مواضع ایران به روسیه و دوستی دیرینه روسیه با چین دور از ذهن نیست که تشکیل یک اتحادیه که یک سویش بازیگران دست اولی در انرژی مانند ایران و روسیه و سوی دیگرش تولیدکنندگانی چون چین و هند و ترکیه هستند، بتوانند بازی را در سطح اول اقتصاد جهانی به کنترل خود درآورند.
شاید بتوان اصلیترین انگیزه موجود برای فرضیه بیان شده را خیز امریکا برای کنترل بازار نفت و بیاثر کردن اوپک با کمک عربستان دانست؛ اتفاقی که بیش از پیش سایر حلقههای اقتصادی بینالمللی را بر آن داشت تا همین امروز برای کشیدن ترمز جاهطلبیهای دلار فکری بکنند.
بر کسی پوشیده نیست که یکی از اصلیترین نیازهای کشور چین برای ادامه رشد اقتصادی پیش رو، انرژی است و شاید بازار چین را باید بزرگترین بازار مصرفکننده انرژی در جهان دانست و البته از ابرقدرتی چون چین بعید است که با عنایت به شرح رفته در بالا در خصوص مواضع اخیر امریکا، تهدید به وجود آمده در بازار انرژی را دست پایین بشمارد. شاید از این رو باید یک بار دیگر فرضیه بالا را تکرار کرد؛ آرام آرام هزینه تشکیل یک اتحادیه از دوستان در شرق به هزینه دوست غرب ماندن میچربد و این شاید پایههای فکری تشکیل اتحادیهای بر پایه اقتصاد و انرژی را در آیندهای نزدیک محکم کند.
سعید ساویز
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما