ایران درگیر یک جنگ تمامعیار در برابر یک تروریسم همهجانبه اقتصادی است، این نه موضوع عجیبی است و نه تازه. یک هدف این تروریسم اقتصادی افزایش نارضایتی عمومی جامعه ایران، بیکاری و گسترش فقر است.
این پدیده ناشناخته و غریبی نیست. اما آنچه کمتر دیده میشود، اهدافی است که آمریکا در این جنگ دنبال میکند. ابتدا حاشیهای معرفی میشود و در ادامه بر اصل ماجرا غلبه میکند. در کنار اهداف سیاسی ناشی از بیثبات کردن ایران، یک هدف کاخسفید تاثیر قدرتمند تحریم ایران بر مسائل اقتصادی داخلی آمریکاست. چگونه؟ قیمت جهانی نفت و تاثیر آن بر سوخت در آمریکا، همیشه یک تاثیر مشخص بر فضای سیاسی و اقتصادی آمریکا و یک تاثیر قدرتمند بر نتایج نظرسنجیهای انتخابات آمریکا داشته است، کاهش قیمت نفت یعنی افزایش محبوبیت. اما چند عامل مهم آن را تغییر داده است؛ رشد تولید نفت شیل و تبدیل آمریکا از کشوری واردکننده به خودکفا در زمینه تولید نفت و بهزودی حتی صادرکننده و رئیسجمهور شدن فردی که بهشدت تحت نفوذ مالی و سیاسی کمپانیهای تولیدکننده نفت آمریکا، فرای نفوذ شرکتهای مالی دیگر است.
این دو عامل سبب شده که دیگر نتوان با اطمینان گفت قیمت پایین نفت مطلوب مجموعه حاکمیت آمریکاست. چرا؟ نوامبر۲۰۱۸ و در پی کاهش قیمت نفت تا حوالی ۵۰ دلار، شبکه «سیانبیسی» گزارشی در مورد تاثیرات منفی کاهش قیمت نفت بر شرکتهای نفتی آمریکایی منتشر کرد، تا آنجا که تداوم این قیمت یا کاهش بیشتر آن را آسیب جدی به کمپانیهای حفاری نفت و گازی دانست که از ستونهای سیاسی سیاستهای ترامپ هستند.
این گزارش از زبان سخنگوی موسسه لیپو نقل میکند «قیمت کنونی ۵۰ دلار شاید به شل و شِورون و اکسونموبیل آسیب نزند، اما قطعا شرکتهای کوچک حفاری را نابود خواهد کرد.زیرا با همه پیشرفتهای تکنولوژیک، باز هم هزینه متوسط تولید نفت آمریکا حدود ۳۰دلار و نفت نوظهور شیل حدود 50- 45 دلار است و این برای ترامپ بسیار مهم است، زیرا بسیاری از این شرکتها حامی مالی و سیاسی دونالد ترامپ هستند، تا جایی که برخی از گزارشها (برای نمونه مقاله ژانویه ۲۰۱۸ پاسیفیکاستاندارد) تاثیر این شرکتها را آنقدر قدرتمند میدانند که سبب شد ترامپ تغییراتی در قوانین زیست محیطی ایجاد کند تا امکان استخراج نفت را تسهیل بخشد.
خروج از توافق پاریس و رفع محدودیت اکتشافات و حفاریهای آبی و حمایت از احداث خط لوله یوتا نمونهای از تغییر قوانین زیست محیطی هستند. در نظر بگیریم که این نفت گران، نفتی است که تا ۱۰ سال پیش در بازار وجود نداشت و الان برای تثبیت خود بهشدت محتاج دو مولفه است؛ یک: قیمت تثبیتشده حوالی ۶۰ دلار و دو: وجود ظرفیت خالی. اینجاست که بحث چرایی این همه اصرار آمریکا بر تحریم نفت ایران (و ونزوئلا) پیش میآید. آمریکا با کوبیدن بر میخ جنگ تجاری و به خطر انداختن چشمانداز رشد اقتصادی توانسته قیمت نفت را کنترل کند، اما برای دستیابی به ظرفیت خالی احتیاج به اخراج نفت ایران از بازار دارد. باید بازار را به نبود نفت ایران و بودن نفت آمریکا عادت داد تا بتوان سرمایهگذار جذب و رشد تولید ایجاد کرد.
خطر بزرگ این استراتژی این است که با تداوم سرمایهگذاری، امکان توسعه تکنولوژیک و کاهش هزینههای تولید نه محتمل که محتوم شود. به همین علت است که ایران باید از بازارهای خود با چنگ و دندان صیانت کند، حتی اگر نتیجه آن انعطافپذیری در قیمت باشد. این جبههای است که ما میتوانیم با تمامیتخواهی آمریکا مقابله کنیم.
آمریکا و شخص ترامپ آنقدر در این حوزه آسیبپذیر است که یک هدف چین برای ادامه خرید نفت از ایران و حتی افزایش آن در ماههای اخیر (و ادامه افزایش احتمالی آن در ماههای آینده)، ایجاد مازاد تولید در بازار و کاهش قیمت نفت برای ضربه اقتصادی به اقتصاد نفت آمریکا و سیاسی به شخص ترامپ است. اینجا جایی است که منافع بلندمدت ایران به میانمدت چین گره خورده، ادامه تولید و فروش نفت ایران و کاهش مدیریتشده قیمت نفت دقیقا هدف سیاسی است که شخص زنگنه و مجموعه وزارتش آن را باید پیگیری کنند و به نظر میرسد با درایت تمام در حال انجام آن هستند.
این اصلیترین موضوع جنگ ما و آمریکا و (حتی مقابله ما با عربستان) است. درگیر جنگیم و بقا در این جنگ مستلزم فداکاری در برخی حوزههاست. نهتنها حکم عقلی بلکه مصلحت اقتصادی برای نسل فعلی و آینده این است که از بازار نفت ایران در برابر مهاجمان جدید بازار حفاظت شود. این حفاظت به معنای انتخاب درآمد کمتر از نفت و پذیرش مقطعی آثار منفی امن بر بودجه است. ارجحیت باید بر ارسال مداوم محمولهها باشد، فارغ از اینکه مجبور به ارایه تخفیف شویم و فارغ از اینکه پول آن با تاخیر در چارچوبهای مختلف به ایران برسد. ظرفیتهای اقتصاد ما قدرتمندتر از ظرفیتهای سیاسی مجموعه ترامپ یا ظرفیتهای اقتصادی - سیاسی عربستان برای تحمل کاهش درآمد نفتی است.
میثم شرفی
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما