با نمودار شدن آثار تحریمهای ضد ایرانی در سپهر اقتصاد ایران، حالا بیش از یکسال است که نبردی تمامعیار در جبهه صنعت نفت جریان دارد؛ همه جناحهای سیاسی و عقلای سیاسیون نیز بر سر اینکه کشور در نبرد اقتصادی است متفقالقولند. صنعت نفت روزهایی را از سر میگذراند که مدیریت و راهبری آن از هر دورهای پیچیدهتر شده است.
هر چند آمریکا و متحدانش در منطقه از بیسابقهترین شیوهها برای قطع رگهای حیاتی اقتصاد ایران استفاده میکنند، در سویی دیگر و در درون صنعت نفت نیز باهوشترین فرزندان این کشور سعی در یافتن راههایی برای بازنگاهداشتن شریان درآمدزایی از مسیر صادرات نفت هستند؛ ماجرای هفتههای اخیر بر سر نفتکش آدریان دریا (گریس ۱ سابق) نشان داد امروز در شرایطی هستیم که وزارت نفت در خط مقدم این نبرد نابرابر قرار دارد و جنگ به مرحله «محموله به محموله» صدور نفت ایران به بازارهای خارجی رسیده است.
بی شک نبرد امروز ماهیت و قدرت دولت دوازدهم را هدف نگرفته است، آنچه دولتهای متخاصم به دنبال آن هستند فشار بر «ایران» است؛ نه یک کلمه کم و نه کلامی بیش. و به حکم عقل در چنین اوضاع و احوالی باید همه اجزای سیاسی داخلی از جمله جناحهای مخالف دولت، خط مقدم نبرد را پشتیبانی کنند.
بدیهی است که کاخ سفید برای ضعیف کردن دولت روحانی برنامه به صفر رساندن صادرات نفت ایران را طراحی نکرده است و قرار هم نیست دولتی غیر از همین دولت منتخب ملت، جلودار نبرد بر سر اقتدار ایران باشد؛ اما عجیب اینجاست که آنچه در یکسال گذشته در این «پیچ تاریخی» رخ داده است با شاخص سیاست عاقلانه در تضاد است.
اینکه می بینیم بالاترین سطح فشار رسانهای بر علیه نفت در همین یک سال گذشته شکل گرفته است، اینکه نادرترین شایعات و شگفتترین تهمتها بر علیه نفت و مدیران ارشدش از تریبونهای داخلی در روزهایی طرح و منتشر شده که گروهی بیصبرانه در خارج منتظر به صفر رسیدن نفت ایران بودند، نیازمند تامل بیشتر و کنکاش عمیقتری است.
این «همزمانی» و متاسفانه «همزبانی» را چگونه باید تعبیر کرد؟ میشود آن را به پای تداوم رقابتهای سیاسی انتخاباتی نوشت؟ میشود آن را به حساب تسویه حساب جناحی گذاشت؟ آیا امکان دارد ریشه در نگاههای شخصی داشته باشد؟ چگونه ممکن است کسی خود را ایرانی و صاحب شناسنامه ایرانی بداند اما در اوج نبرد بر سر یک محموله نفت صادراتی، از درون به سربازان جبهه ایران تهمت بزند؟ نمی دانم اصلا در علم سیاست برای چنین رخدادهایی مثال و مصداقی هست که نامی هم داشته باشد!
نفت به معنای کلان، مدیریت و راهبری صادراتش و نیز حوزه تولید امروز به مرزی برای تشخیص همه کسانی تبدیل شده است که دل در گرو ایران دارند و منافع ملت ایران را بر حب شخصی و بغض فردی ترجیح دادهاند. کم نبودند افرادی که با تمام اختلاف سلیقههای سیاسی، صادقانه در مسیر صعب این روزها، وزارت نفت را یاری دادهاند، آنها هم ایرانی هستند، آنها هم نگرش سیاسی دارند، آنها هم به وقتش اهل نقد و نظر هستند.
نفت در همه عمر بلندش در صحنه سیاست ایران، بازیگر مهمی بوده است. امروز به نظرم نقشی متفاوت از همه اعصار بازی میکند. نفت مرزی شده برای اینکه هر کس دل در گرو ایران دارد را خوبتر شناخت؛ نفت مرزی شده تا سیاستورزی عقلایی را از هیجانطلبی و التهابآفرینی تشخیص داد؛ بگذارید صریحتر بنویسم؛ نفت امروز به خط ممیز دوستی یا دشمنی با «ایران» تبدیل شده است. اصلا مگر ممکن است هم شعار مرگ بر آمریکا سر داد و هم بر علیه نفت (که اصلی ترین محور تلاش آمریکا برای تضعیف ایران است) شایعه ساخت و پرداخت؟ یک جای این معادله حتما ایراد دارد؛ همین خصلت است که نفت را در نقش مرزی متمایزکننده قرار داده است. رفتار امروز با نفت میتواند ثابت کند من و شما در کدام مسیر هستیم، نفت مرزی برای تمام فصول سیاست ایرانی شده است.
کسری نوری
هفتهنامه سرزمین انرژی
نظر شما