معمار دیپلماسی نفت

مردی که به‌عنوان معمار امور بین‌الملل نفت پس از انقلاب شناخته می‌شد و برخی او را با نام سردار دیپلماسی نفتی ایران می‌شناسند دیروز پس از دو هفته رنج در کما بودن، دار فانی را وداع گفت. حسین کاظم‌پور اردبیلی، سیاستمدار، دیپلمات و مدیر اجرایی بود که سال‌ها به‌عنوان نماینده ایران در هیئت عامل اوپک فعالیت می‌کرد. او خود مؤسس امور اوپک در وزارت نفت در قالب هویتی مستقل بود و بر همین اساس هم بسیاری لقب معمار را برای او شایسته می‌دانند. کاظم‌پور اردبیلی در دولت موقت و کابینه شهید محمدعلی رجایی، وزیر بازرگانی بود و همان زمان که برای ارائه گزارش وضعیت اقتصادی ایران به دفتر حزب جمهوری اسلامی قدم گذاشته بود، در هفتم تیرماه ۱۳۶۰، در حادثه بمب‌گذاری دفتر حزب‌ مجروح شد. او از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ در جایگاه معاونت اقتصادی وزیر امور خارجه فعالیت می‌کرد و از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۹ نیز معاونت امور بین‌الملل وزیر نفت و عضویت هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران را برعهده داشت. کاظم‌پور اردبیلی در فاصله سال‌های ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴ سفیر ایران در ژاپن بود و از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۷ نیز نمایندگی ایران در سازمان اوپک را برعهده داشت. کاظم‌پور اردبیلی از سال ۱۳۹۲ تاکنون نیز در جایگاه نماینده ایران در اوپک فعالیت می‌کرد، اما زمان کفاف نداد که بیش از این از جایگاه ایران در روزگار بحران‌زده نفت، جانانه دفاع کند. طیف گسترده فعالیت‌های او سبب شد تا افراد زیادی در غم از دست‌دادن او، به سوگ بنشینند. از رئیس‌جمهور گرفته تا وزرای نفت و امور خارجه جملگی درگذشت او را عارضه‌ای بر دستگاه دیپلماسی و نفت برشمردند.

بیژن زنگنه، وزیر نفت ایران که او را این روزها به‌عنوان مشاور در کنار خود داشت در پیام تسلیتش نوشته: «قریب ۲۳ سال همکاری نزدیک با حسین کاظم‌پور، مرا در موقعیتی قرار می‌دهد که می‌توانم شهادت بدهم او، انسانی متدین، فرهیخته، متواضع، بسیار شرافتمند و خدمتگزاری راستین و بی‌ادعا برای ملت ایران، وفادار جمهوری اسلامی و عاشق ایران بود و سربلندی و پیشرفت ایران، دغدغه همیشگی‌اش بود. از بارزترین وجوه شخصیتی او، صراحتش در بیان عقایدش بود. او دیپلماتی برجسته بود که بیش از سه دهه از منافع ملی ما در اوپک، در سخت‌ترین شرایط و به‌رغم همه ناملایمات، هوشمندانه و جانانه دفاع کرد. او در دولت شهید رجایی، وزیر بازرگانی بود و جانباز انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ بود، ولی هرگز از جانبازی خود یا از خدماتش در دوران جنگ با کسی سخن نگفت. او برای خدماتش از کسی اجر و مزدی نمی‌طلبید. امروز او با ره‌توشه‌ای پربار از خدمت صادقانه به مردم و کشورش، در برابر داور نهایی هستی ایستاده است». تنوع برشماری ویژگی‌های او توانمندی او در عرصه‌های مختلف را نشان می‌دهد. در اینجا برای یادبودی از او، شماری از دوستان و نزدیکان و همکارانش، یادواره‌ای از او نگاشته‌اند که در این گزارش می‌خوانید.

سردار دیپلماسی نفتی ایران

محمدحسین عادلی، دبیرکل سابق مجمع صادرکنندگان گاز

برایم بسیار ناگوار و سخت است که درباره دوست دیرین خود بنویسم که اصلاً انتظار سفرش را به این‌ زودی به آن سوی دنیای دنی نداشتم. او در روز شهادت مولا علی (ع) به لقای خدای خویش شتافت! حسین کاظم‌پور دوست، برادر و همکاری اثرگذار بود. نمی‌توانستی با او بنشینی و او با سخنان صادقانه و شجاعانه‌اش تو را تحت تأثیر قرار ندهد و با ارائه نگاهش تو را به فکر فرو نبرد که می‌توان جور دیگر دید و می‌توان کار دیگر کرد؟

حسین فردی خودساخته بود. سرش برای پیشرفت و توسعه مردم کشورش پرشور بود. در بیان فکرش هم صداقت داشت و هم شجاعت. همه می‌دانستند صراحت لهجه‌اش از سر صداقت است و از دلش برمی‌خیزد و برای همین است که بر دل می‌نشیند. ‌حسین را از همان سال اول دانشکده که شناختم ذهنی پرسشگر، جست‌وجوگر و سری پرشور داشت. وقتی بعد از اخذ لیسانس برای فوق‌لیسانس مدیریت بازرگانی MBA به آمریکا رفت به انجمن اسلامی دانشجویان ملحق شد و فعالیت می‌کرد. پس از بازگشت به استخدام گروه صنعتی مینو در آمد و به‌زودی توجه کارآفرینان بزرگ آن روزگار نظیر لاجوردی‌ها را به خود جلب کرد، اما انقلاب که شد گویی راه را برای توسعه کشور بازشده می‌دید. به‌زودی علاقه به خدمت و هوشمندی‌اش توجه سران و مدیران انقلاب را به خود جلب کرد و از او در سمت‌های مختلف در بخش بازرگانی استفاده کردند و چون خوش درخشید و لیاقت داشت وزیر بازرگانی شد. در شبی که او قرار بود در مرکز حزب جمهوری درباره تورم صحبت کند همراه با سران حزب در آن انفجار زیر خروارها آوار رفت. با آنکه برخی یاران او نظیر محمد رواقی و امین‌زاده شهید شدند، ولی تقدیر این بود که او زنده بماند و خدمت کند. او سپس در دوران مهندس موسوی به معاونت بین‌الملل و اقتصادی وزارت خارجه رفت و در دوران سخت جنگ خود را دیپلماتی شایسته و مؤثر نشان داد. پس از آن به وزارت نفت منتقل و عهده‌دار امور بین‌المللی شد و فروش نفت در آن دوران سخت را به‌عهده گرفت. پس از آن دورانی را به‌عنوان سفیر ایران در ژاپن گذرانید و دوباره به نفت آمد و به‌عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در اوپک عهده‌دار دیپلماسی نفتی ایران شد. ‌حسین کاظم‌پور را همه به چند صفت بارز می‌شناسند؛ وطن‌پرستی و ستیهندگی برای اعتلای نام جمهوری اسلامی ایران. در دوران اوپک با چهره‌ای خندان ولی پر از اراده برای منافع ایران در بازار نفت می‌جنگید. زمانی که این‌جانب دبیر کل سازمان صادرکنندگان گاز بودم شاهد بودم ایشان چگونه به‌عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران از منافع کشور دفاع می‌کرد. کاظم‌پور با صداقت و صراحت لهجه و با شوخی و جدی بر سر تأمین منافع کشور با همه از جمله مقامات به مجادله می‌پرداخت. او فردی رانت‌خوار نبود. خودش با لیاقت بالا آمده بود و از همین‌رو با رانت‌بازان میانه خوبی نداشت.

هرگز از اینکه شهید زنده انفجار حزب جمهوری بود استفاده‌ای نکرد و اغلب این موضوع را پنهان می‌کرد و بالاخره اینکه او در راه خدمت خود هرگز ملاحظات جناحی را در نظر نمی‌گرفت و فقط به منافع ملی فکر می‌کرد. حسین کاظم‌پور اردبیلی از خود خدمات و یادگارهای زیادی به جای گذاشت. دوستان و همکارانش همدرد خانواده محترم او و داغدار فقدانش هستند. یاد حسین کاظم‌پور در دل همه دوستان و همکارانش به‌عنوان رفیقی شفیق و صدیق زنده خواهد بود. یادش گرامی‌باد!

یادی از حسین کاظم‌پور که زود از میان ما رفت

عباس ملکی، دانشیار سیاست‌گذاری انرژی در دانشگاه صنعتی شریف

درگذشت حسین کاظم‌پور اردبیلی از آن دردهاست که جان را می‌سوزاند و انسان را درمانده می‌کند که چه باید کند؛ فریاد بکشد یا سکوت کند؟ او از آن آدم‌هایی بود که فکر می‌کردی همیشه هستند و همیشه می‌توانی با آنها مشورت کنی. اگر جایی هم از حرفی و کاری و روندی و سیاستی دلگیر بود، فقط به اظهارنظر کارشناسی بسنده می‌کرد. اگر هم برنامه‌ای و کاری تصویب می‌شد، بدون چون و چرا، آن را دنبال می‌کرد. نه ادعایی داشت درباره اینکه نظر او می‌تواند کشور را نجات دهد و نه دلگیری از کسانی که عقیده‌اش را درست نمی‌دانستند. آرام و بی‌هیاهو کارش را می‌کرد و حرف خود را می‌زد. من با این موجود نازنین و دوست‌داشتنی از اوایل دهه ۶۰ آشنا شدم. برای آنکه خودم را تسلا دهم چند نکته از او می‌گویم. شاید برای جوانان حاوی درس‌هایی باشد:

۱- در سال ۱۳۶۲، به دعوت آقای دکتر ولایتی به وزارت خارجه رفتم. از سیاست خارجی چیزی نمی‌دانستم، اما به یادگیری علاقه داشتم. قبل از آن، در وزارت نفت با طبقه کارشناس و بوروکرات کشور تا اندازه‌ای آشنا شده بودم. به ‌جای کار کردن در دفتر وزیر نفت، به بخش بین‌الملل رفته و محاسبات و ضوابط فروش نفت خام و فرآورده را از دوستانی مانند عباس رفیعی آموخته بودم. به وزارت خارجه که آمدم، دکتر ولایتی گفت سعی کن در جلسات شرکت کنی. جلسات به نظر ولایتی از کتاب و گزارش بیشتر آموزنده بود. در جلسه‌ای مانند شورای معاونان که مدیران کل هم حضور داشتند، معاون اقتصادی وزارت خارجه برنامه‌های خود در سال جدید را ارائه کرد. حسین کاظم‌پور در گزارش خود گفت تا چه اندازه به کار با اروپا تکیه دارد و چه مقدار با چین، هند و ژاپن. نظرش را درباره کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین هم گفت. بعد گفت درباره همسایگان ایران، به کار با عربستان معتقد است و همچنین با دیگر کشورهای عربی خلیج فارس و از همه مهم‌تر اکو. آن وقت نمی‌دانستم اکو چیست. از همان روز اول در جلسات، برخی از مطالب را برای خود می‌نوشتم. زیر هم کشورها و مناطق را ردیف کردم و بعد نوشتم اکو. ای دل غافل. اکو کشور است؟ منطقه است؟ خوردنی است؟ همین‌طور که فکر می‌کردم، یک‌باره یاد این لطیفه افتادم: خانم و آقایی از جلوی دفتر ترانسپورت شمس‌العماره می‌گذشتند، روی شیشه قدی دفتر نوشته بود «حمل‌ونقل سریع همه‌روزه به شهرهای مشهد، تبریز، قم، اصفهان، یزد، بندرعباس و بالعکس». خانم رو کرد به همسرش و گفت: آقا تو مرا همه‌جا مسافرت بردی و خیلی هم خوش گذشت. بیا یک‌بار هم شده برویم این شهر بالعکس، من تا به ‌حال آنجا را ندیده‌ام!». لبخندی زیر لب زدم و گفتم اکو یعنی انعکاس روابط ایران با آن کشورها؟ یعنی چه؟ جلسه تمام شد و بیرون آمدیم. سر پیچ دفترِ دکتر ولایتی به راهرو وزارت خارجه، حسین کاظم‌پور داشت می‌رفت. رفتم جلو و سلام کردم و گفتم: من سؤالی داشتم. گفت: بفرمایید. گفتم: این اکو که شما گفتید، می‌شود درباره‌اش توضیح دهید. من را کنار کشید و شروع کرد به گفتن. از سازمان پیمان مرکزی (سنتو)، همکاری و توسعه منطقه‌ای (آرسی‌دی)، پیمان ازمیر و سازمان همکاری‌های اقتصادی (اکو). خوب که گفت و من بخشی از آن را یادداشت کردم، به ذهنش رسید که من نباید به‌صورت عادی از کف وزارت خارجه تا جلسه شورای معاونان آمده باشم؛ لبخندی زد، همان لبخندی که کنار لبش بود؛ کمی لبش کج می‌شد به سمت بالا و چشمانش ریز. گفت: آقای وزیر بدجوری هواتو داره؟ بله؟ گفتم: ایشان لطف دارند. گفت: برای اینکه با وزارت خارجه آشنا بشوی، من در خدمتم. او برای خیلی‌ها از جمله من معلم بود.

۲- از آنجا متوجه شدم که حسین کاظم‌پور یک لابیگر حرفه‌ای است. از هر فرصتی برای پیشبرد کارش استفاده می‌کرد. کار او همان کار کشور بود. کار جنگ بود. کار اقتصاد خارجی بود. به دفتر مطالعات سیاسی می‌آمد، به من می‌گفت این کنفرانس‌ها و سمینارها و کتاب‌ها و مجلات تنها و تنها وقتی خوب‌اند که بتوانند یک نتیجه ملموس عملی در پیشبرد سیاست داشته باشند. در جلساتی که از او دعوت می‌کردیم، می‌آمد و صحبت می‌کرد، اما در انتها، وقت رفتن، باز چشمانش را تنگ می‌کرد و با همان خنده گوشه لب می‌گفت: من حرف تو را گوش کردم و آمدم؛ تو هم به آنها که در دسترس داری بگو راه‌هایی برای تعامل با همسایگان وجود دارد؛ کار دنیا حساب و کتاب دارد، برای معیشت مردم باید فکری کرد.

۳- فهم اقتصادی او بی‌نظیر بود. برای حسین کاظم‌پور هر کاری و هر موضوعی هویتِ اقتصادی داشت. تجارت و اقتصاد را مثل کف دست می‌شناخت. در اقتصاد به بازار آزاد و عدم دخالت دولت معتقد بود. همیشه می‌گفت اگر راهی برای رسیدن به رفاه عمومی و سعادت نسبی مردم وجود داشته باشد، همانا اقتصاد مبتنی بر رقابت کامل و آزاد گذاشتن قیمت‌ها برای متعادل‌ شدن در درون مکانیسم عرضه و تقاضاست. وقتی در ژاپن سفیر بود، سعی کرده بود تا آنجا که ممکن است در رفتار مردم ژاپن در صحنه تاریخ، جامعه، سیاست خارجی، فناوری و انرژی دقیق شود.

۴- در کار کشور و ملت بسیار جدی بود. در مذاکرات مربوط به حل دعاوی ایران و آمریکا در چارچوب بیانیه الجزایر در لاهه موفقیت‌های زیادی نصیب وزارت نفتِ ایران کرد. در مذاکره با دبیرخانه ملل متحد نیز در مسئله حملات عراق به شهرهای ایران، طرف عراقی را وادار به امضای تعهدی مبنی بر دست‌ نزدن مجدد به این کار کرد. در دوره‌ای که نماینده ایران در هیئت عامل اوپک بود، تلاش فراوان می‌کرد تا منافع ایران در اوپک و در بازار نفت حفظ شود.

۵- روابط بین‌الملل را خشن‌تر و بی‌رحمانه‌تر از آن می‌دانست که بشود به جایی یا کشوری اعتماد کرد. برایم تعریف می‌کرد: قبل از انقلاب شاگرد یک حاج‌آقای بازاری بودم که زیر سقف بازار تهران حجره داشت؛ مردی بود بسیار مؤمن و چهره‌ای نورانی داشت. همه به او احترام می‌گذاشتند و جایش صف اول نماز جماعت مسجد شاه بود. در حجره روبه‌رویی پسری بود که تازه آمده بود سر کار و خیلی خوش‌برخورد و زبان‌دار بود. شاگرد حجره روبه‌رو به حاجی ما خیلی احترام می‌گذاشت و جلوی او خم و راست می‌شد. در یک‌ بعدازظهر برای حجره روبه‌رو بار آمده بود، باربرها از ابتدای بازار بار را کول می‌کردند تا درِ حجره. پسر مغازه روبه‌رو آمد خدمت حاجی ما و گفت حاج آقا استادم نیست، بار آمده اگر زحمتی نیست یک تومان به من قرض بدهید تا من حساب باربرها را بدهم و فردا خدمت شما پس دهم. حاجی ما هم با خوشی و روی گشاده‌دست در جیب کرد و یک تومان بیرون آورد و گفت بفرمایید. شاگرد حجره مقابل تشکر کرد و فردا ظهر پیش از عزیمت حاج‌آقای ما به مسجد آمد جلو و یک تومان به حاجی داد و تشکر کرد. حاجی ما هم در جواب گفت دستت درد نکند پسر، ولی ای کاش نمی‌آوردی! پسر هم چیزی نفهمید و تشکر کرد و رفت. هفته بعد باز همان شاگرد حجره آمد و گفت که برای ما بار آمده و من می‌خواهم حساب کنم. اگر زحمتی نیست ۱۰ تومان به من قرض دهید و حاج‌آقا هم با خوش‌رویی پول را داد و فردا همان پسر پول را پس داد و حاج آقا هم تشکر کرد و باز گفت کاش نمی‌آوردی. این کار ادامه داشت. پسر این‌بار ۱۰۰ تومان قرض خواست و حاجی به او داد و باز در پس‌دادن گفت کاش پس نمی‌آوردی. تا روزی که حاجی سر کیف بود و هیچ‌کس در حجره نبود، از او پرسیدم این جمله‌ای که هر بار شما تکرار می‌کنی که کاش نمی‌آوردی چه معنایی دارد؟ حاجی ابتدا از توضیح دادن سر باز زد، اما سرانجام، در برابر اصرار من گفت که ببین این پسر همین‌طور که هر بار از من قرض می‌گیرد و پس می‌دهد، من اعتمادم به او بیشتر می‌شود. دیری نخواهد پایید که می‌آید و از من تقاضای یک میلیون تومان می‌کند. من چون به او اعتماد دارم، به او می‌دهم، اما او دیگر در بازار پیدایش نمی‌شود. من خدا خدا می‌کنم که این اتفاق در همین رقم‌های پایین بیفتد تا من آسیب زیادی نبینم. حسین کاظم‌پور این حکایت را در مباحثه با کسانی می‌گفت که در وزارت خارجه معتقد بودند در اقتصاد می‌توان به برخی از کشورها اعتماد کرد و به برخی نه. او معتقد بود مبادا اعتماد در امور کوچک به اعتماد کردن در مسائل استراتژیک بینجامد، زیرا نظام بین‌الملل این‌چنین است که اگر کسی فقط منافع ملی خودش را لحاظ نکند، در نهایت در جایی بازنده خواهد بود.

۶- حسین کاظم‌پور اعتقاد داشت به هیچ کشوری نمی‌شود اعتماد کرد، ولی به کشورهای بلوک شرق کم‌اعتمادتر بود. با اینکه در کار دیپلماسی با همه کشورها کار می‌کرد و روابط ایران و اتحاد شوروی را پس از پنج سال وقفه با سفر خود به مسکو در سال ۱۹۸۵ تا اندازه‌ای گرم کرد، اما به‌صورت شهودی با نظام‌های کمونیستی و سوسیالیستی - که بیشتر در آن زمان به بلوک شرق مشهور بودند - میانه‌ای نداشت. آنها را ضعیف‌تر از این می‌دانست که بتوانند ایران را در مشکلات سیاسی و اقتصادی پشتیبان باشند. حتی پس از فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه را نیز چندان جدی نمی‌گرفت. درباره شوروی و روسیه اعتقاد داشت که اگر این دو کشور قوی بودند، باید خودشان را ابتدا تقویت می‌کردند. این مثال را می‌آورد: در یکی از میهمانی‌های ناهار، برای یکی از عارفان معاصر، پس از غذا دسر آوردند. دسر ترکیبی از ژله‌های میوه بود. صاحبخانه به آن عارف توصیه کرد: از این دسر میل بفرمایید، چون بسیار مقوی است. عارف ظرف دسر را گرفت و کمی تکان داد، ژله‌ها در داخل ظرف لرزیدند. بعد اسمش را پرسید. گفتند: لرزانک. گفت: چیزی که اسمش لرزانک است و خودش را نمی‌تواند نگه دارد چگونه می‌تواند برای من مقوّی باشد؟ کاظم‌پور نتیجه می‌گرفت که وقتی آدم‌ها هنوز از گرسنگی و سرما در اطراف مسکو می‌میرند، چگونه این کشور می‌خواهد ناجی ایران شود.

۷- در سال‌های اخیر او را کمتر می‌دیدم. یک بار از او دعوت کردم برای دانشجویان دانشگاه شریف از سیاست‌گذاری انرژی بگوید. با روی گشاده پذیرفت، آمد و برای دانشجویان صحبت کرد. او معتقد بود گرچه ممکن است از لحاظ فناوری برای توسعه صنایع نفت و گاز به خودکفایی برسیم، در زمینه سرمایه‌گذاری و تهیه منابع مالی لازم برای پروژه‌های بزرگ بالادستی نفت و گاز لازم است با شرکت‌های بین‌المللی نفت و نهادهای مالی در دیگر کشورها همکاری کنیم.
او همیشه یک معلم بود تا یک سیاست‌مدار.

معمار امور بین‌الملل نفت پس از انقلاب

 فریدون برکشلی، مدیرکل اسبق امور اوپک و رئیس مرکز مطالعات انرژی وین

به‌شدت غمگینم. درگذشت او بسیار دردناک است. من به دعوت او در سال۱۹۸۲ به وزارت نفت آمدم. البته قبل از آن، ایشان وزیر بازرگانی بودند. من را به‌عنوان مدیر یکی از مراکز تازه‌تأسیس تهیه و توزیع کالا تعیین کردند. در آن مقطع به دلیل انقلاب فرهنگی، دانشگاه‌ها و از جمله دانشگاه علامه طباطبایی تعطیل شده بود. کار بسیار مهم ایشان در امور بین‌الملل نفت بود. امور بین‌الملل نفت، در آن مقطع ۱۹۸۴-۱۹۸۳رها شده بود. البته امور بین‌الملل پس از انقلاب هیچ‌گاه بازاریابی واقعی نمی‌کرد. تقریباً ۷۰ درصد نفت ما را هفت، هشت شرکت بزرگ بین‌المللی از شرکت نفت می‌خریدند که اغلب مستقیم از فرودگاه به دربار می‌رفتند. ۳۰ درصد بقیه هم برای خرید اسلحه و تهاتر با بلوک شرق سابق صرف می‌شد.

در واقع امور بین‌الملل، صرفاً کارهای دفتری و بایگانی را انجام می‌داد. آقای کاظم‌پور، طراح بازاریابی نفت بود. او حدود ۳۰ نفر از بهترین و سالم‌ترین مدیران دهه ۱۹۸۰ را جمع‌آوری کرد. سازماندهی امور بین‌الملل کار ساده‌ای نبود. جنگ تحمیلی، جنگ نفتکش‌ها، تحریم و... همه در جریان بود. او روزی ۱۶ تا ۱۷ ساعت کار می‌کرد. نفت، به کاظم‌پور بسیار مدیون است. همین وضعیت درباره اوپک هم بود. پیش از انقلاب، وزارت نفت نبود. کارهای اوپک را وزارت اقتصاد و دارایی انجام می‌داد و امور اوپک در وزارت اقتصاد و دارایی بود. یک روز از پایین شرکت نفت تماس گرفتند و گفتند با شما کار دارند. رفتم. یک وانت پر از کاغذ و پرونده آوردند و گفتند که اینها مدارک اوپک است، تحویل بگیرید. انقلاب شده بود. عربستان کارشکنی می‌کرد و خصومت‌ها را شروع کرده بود. جنگ سهم بازار یمانی در راه بود. ما هم در امور اوپک کسی را نداشتیم. کاظم‌پور مرتباً تأکید می‌کرد که کادرسازی کنید. نیرو بیاورید. باید زبان بدانند. از دانشگاه‌های معتبر آمده باشند. اختیارات می‌داد و همیشه پشت مدیرانی بود که انتخاب می‌کرد. واقعاً نفت در سه، چهار سال خودش را پیدا کرد. در اوپک قوی‌ترین هیئت شدیم. در بازار با تمام سختی‌ها و محدودیت‌ها با قدرت حضور پیدا کردیم. تعدادی از بهترین مدیران ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نفت جمع شدند که بعداً خودشان منشأ خدمات ارزشمند در دیگر سازمان‌ها شدند. به واقع ایشان معمار امور بین‌الملل و بازاریابی پس از انقلاب بود و امور بین‌الملل نفت به ایشان مدیون است. البته آزارهای فراوانی هم تحمل کرد. ایشان شهید زنده بود. صبح فردای هفتم تیر به دیدارش رفتیم. نه نفرتی، نه ترسی، نه هیچ‌گونه نگرانی، حیرت‌انگیز بود. او ۴۰ سال به کشور خدمت بی‌دریغ کرد. در سازمان اوپک کاظم‌پور یک چهره منحصربه‌فرد و شاید تکرارناشدنی بود. در دوره طولانی که آقای کاظم‌پور به‌عنوان عضو هیئت عامل جمهوری اسلامی ایران خدمت کرد، دبیرخانه دو بار به‌طور کامل تجدید ساختار شد. ایشان همیشه به دبیرکل و نمایندگان کشورهای عضو گوشزد می‌کرد که ساختار دبیرخانه باید منبعث از شرایط جهانی نفت باشد. دبیرخانه اوپک را استاتیک و ثابت نمی‌دید، بلکه به دبیرخانه اوپک مانند موجودی زنده و دینامیک نگاه می‌کرد. البته در سال‌های دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ و حتی پس از آن چنین برخوردی آسان نبود. عراق تحت سیطره صدام و کشورهای حامی آن، همیشه مقاومت می‌کردند و در تخریب روحیه هیئت ایرانی هر کاری می‌کردند. به‌خوبی یادم هست که در جلسه‌ای که یکی از نمایندگان کشورهای عضو سازمان برای خلیج فارس از واژه مجعولی استفاده کرد، کاظم‌پور تمام‌قد ایستاد. با ادب دیپلماتیک و رفتار متین و قوی، بحث را رها نکرد. جلسه تا پاسی از نیمه‌شب به درازا کشید، اما نماینده آن کشور ناچار به عذرخواهی شد. این در اسناد دبیرخانه سازمان اوپک ثبت شده است.

شخصیت شناخته‌شده صنعت نفت جهان

محمد سوری، مدیرعامل اسبق شرکت ملی نفتکش و مدیرعامل اسبق کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران

مراسم تشییع پیکر آقای کاظم‌پور اردبیلی بسیار غم‌انگیز بود. با او اولین‌ بار در سال ۱۳۵۸ که معاون وزارت بازرگانی بودم، آشنا شدم. در یک جلسه حضوری، به توانمندی او به‌عنوان یک مدیر لایق، واقف شدم و به همین دلیل او را به همراه ۲۷ جوان دیگر به‌عنوان مدیر برگزیدم. در آن زمان بسیاری از مدیران قدیمی استعفا داده بودند و به همین دلیل به مدیران تازه‌نفس و توانمند نیاز داشتیم. اولین حکم استخدامی بعد از انقلاب را به‌عنوان مدیرعامل شرکت خدمات بازرگانی به ایشان دادم. شرکت خدمات بازرگانی وابسته به وزارت بازرگانی بود و تمامی کالاهای اساسی عمومی به ‌جز گندم، شکر، چای و... در سردخانه و انبارهای این شرکت تا قبل از توزیع در آنجا نگهداری می‌شد. به مرور کاملاً توانمندی، تسلط و پرکاری او بر همه محرز شد. گمان می‌کنم فعالیت او پیش از انقلاب در شرکت‌های وابسته به خوانساری‌ها که در تولید دارو داروگر فعالیت می‌کردند، از او این‌چنین مدیری ساخته بود، زیرا آن مجموعه مدیرپرور بودند. سال ۵۹ که مدیران در دولت موقت تغییر کردند، بعد از مدتی او وزیر بازرگانی شد. پس از حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و جراحت حاصل از آن، من از وزارت بازرگانی استعفا دادم و آقای کاظم‌پور اردبیلی برای من حکم جدیدی صادر کرد و من مدیرعامل شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران شدم. پس از آنکه او از وزارت بازرگانی استعفا داد، او را به‌عنوان مدیر بازرگانی شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی منصوب کردم. او شخصیتی خنده‌رو، پرتلاش، دانا و توانمند داشت. آقای کاظم‌پور اردبیلی را از سال ۱۳۶۴ به بعد همواره در جلسات مختلف می‌دیدم. او فردی بسیار پرکار و توانمند بود و به همین دلیل هم در پست‌های مختلف حضور داشت. حتی با وجودی که بازنشسته شده بود، به‌عنوان مشاور شرکت ملی نفت به کار خود ادامه می‌داد و بیش از ۸۰ درصد وقت کاری خود را در وزارت نفت گذراند. او به واسطه شخصیت مذاکره‌کننده خود و فعالیت در امور بازرگانی نفت، برای بسیاری از شرکت‌های بزرگ نفتی جهان شناخته‌شده بود. به‌واقع کاظم‌پور اردبیلی در صنعت نفت دنیا شناخته‌شده است و مرگ او برای صنعت نفت و دیپلماسی کشور بسیار زود و دردناک بود.

یک شخصیت چندوجهی

علی ماجدی، سفیر پیشین ایران در ژاپن و آلمان

مرحوم کاظم‌پور اردبیلی، متخصص متعهدی بود که کار خود را از سرپرستی وزارت بازرگانی در نظام جمهوری اسلامی ایران شروع کرد و سپس به معاونت بین‌الملل وزارت نفت رفت و دوره‌ای هم به‌عنوان سفیر در ژاپن مشغول بود. بعد از آن، دوره‌ای در بخش خصوصی مشغول بود و در کنار فعالیت در بخش خصوصی، به‌عنوان نماینده ایران در اوپک، سال‌های سال به کشور خدمت کرد؛ البته این مسئولیت او به استثنای دو دوره ریاست دولت احمدی‌نژاد تاکنون ادامه داشت. تنوع مشاغلی که ایشان داشت، از او شخصیتی چندوجهی به یادگار گذاشت و در یک کلام دولتمردی قوی بود که به اقتصاد بین‌الملل، اقتصاد داخلی کشور، سیاست خارجه و نفت اشراف کامل داشت.

دوستان نزدیکش، او را تحلیلگری قوی نسبت به مسائل کشور و جهان می‌دانستند که در برخی محافل خصوصی، نظرات خود را با آنها به اشتراک می‌گذاشت. با این اوصاف، نباید از یاد برد که می‌توانستیم از ظرفیت او در مناصب بالاتری بهره بگیریم که این امر در طول حیاتش امکان‌پذیر نشد؛ یا ایشان علاقه‌مند نبود یا چنین فرصتی در اختیارش قرار داده نشد یا آنکه در اختیار او قرار گرفت و او معتقد بود نمی‌تواند از آنچه در ذهن و توان دارد، استفاده کند یا امکان پیاده‌شدن آن را دشوار فرض می‌کرد. مطلع هستم که برخی مشاغل به او پیشنهاد شده بود، اما او نپذیرفته بود. با جایگاهی که او داشت، می‌توانست مناصب بالاتری را بر عهده بگیرد و از این ابعاد سیاسی و نفتی بهره‌برداری بیشتری کنیم. اگرچه ایشان را شخصیتی دور از جریان‌های سیاسی می‌شناسیم، اما می‌توان گفت تفکرات و عقاید او در جناح اصلاح‌طلبان جای داشت.
 در خاتمه باید گفت بعد از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، شاید تعداد کمی از افراد هستند که می‌توانند این‌گونه جامع‌الاطراف باشند و در چند بخش متنوع از جمله سیاست، اقتصاد و بازرگانی فعالیت کنند که امروز تعدادشان بسیار نادر است، بنابراین فوت او باید چنین درسی را به ما بدهد که چنین افرادی گرچه مسن شده‌اند، اما می‌توان از آنها استفاده کرد، زیرا هم آنها به نظام بدهکار هستند و هم نظام می‌تواند از این افراد و اطلاعات و سوابق آنها در پست‌های مشاوره بهره‌برداری کند.

مرد لابی‌گر دستگاه دیپلماسی

احمد عزیزی، اولین قائم‌مقام وزارت خارجه

سال ۶۰ بود و میرحسین موسوی، وزیر امور خارجه و من معاون اقتصادی و بین‌المللی او. انتصاب من توسط شهید رجایی در دوران سرپرستی او بر وزارت خارجه انجام گرفته بود. میرحسین، قصد انتصاب من در سمت قائم‌مقام وزیر را داشت و برای تعیین جانشین، با هم مشورت می‌کردیم. آن زمان، بحث فرستادن مرحوم حسین کاظم‌پور اردبیلی به ژاپن به‌عنوان سفیر مطرح بود و من گزینه‌ای بهتر از او برای قبول پست معاون اقتصادی و بین‌المللی نیافتم و به همین دلیل پیشنهاد ادامه خدمت او در وزارت امور خارجه در این پست جدید را به میرحسین موسوی دادم. کاظم‌پور به‌عنوان شهید زنده پس از طی دوران نقاهت در حادثه بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰، خود را برای مأموریت ژاپن آماده کرده بود و من به‌سختی توانستم او را برای قبول این مسئولیت آماده کنم. در دوران همکاریمان همواره شاهد خلاقیت، تیزهوشی، مهارت، صداقت و صراحتش بودم. اولویت او همیشه منافع نظام و ایران بود. شگرد خاص او برای جا انداختن ‌نظرات خود، طرح‌های مطلوبش که در شورای معاونین وزارت خارجه مطرح می‌کرد، لابی‌گری با دوستان و اعضای نشست، قبل از جلسه بود. پیگیری جدی او در این موارد، از جمله آموزه‌های فراوانی بود که من از او آموختم. او در همان آغاز کار، مهم‌ترین درس دیپلماسی را که لابی‌گری است بسیار خوب می‌دانست. او خیلی‌وقت‌ها قبل از شروع جلسه با من تماس می‌گرفت و برای همراه‌کردن من با خود، تلاش می‌کرد و غالباً نیز موفق بود. در دوران همکاری‌مان، من واقعاً شیفته خصوصیات اخلاقی و فردی او بودم. آخرین دیدارمان متأسفانه در پاییز سال گذشته بود که در جمعی دوستانه به بحث سیاسی پرداختیم.

نقش کاظم‌پور اردبیلی در توقف حمله به مناطق غیرنظامی

امیرحسین زمانی‌نیا، معاون امور بین‌الملل وزارت نفت

خبر درگذشت دوست و برادر عزیزم جناب آقای حسین کاظم‌پور باورکردنی نبود. او مردی شریف، دیپلماتی برجسته و بی‌ادعا، خوش‌فکر، شجاع و منشأ خدمات ناگفته‌ای به این کشور بود. صداقت، کاردانی، صراحت لهجه و عشق به ایران از خصوصیات بارز او بود. اواسط سال‌های ۶۰ وقتی صدام به مناطق مسکونی ایران از جمله تهران با موشک حمله می‌کرد، کاظم‌پور به‌عنوان معاون بین‌الملل وزارت خارجه به سازمان ملل در نیویورک آمد و در مذاکرات چندروزه‌ای با دبیرکل سازمان ملل و طارق عزیز، معاون نخست‌وزیر زمان صدام، موفق شد moratorium برای توقف حمله به مناطق غیرنظامی را به امضا برساند. مذاکرات هوشمندانه شجاعانه و منطق مستدل کاظم‌پور، جان هزاران نفر را نجات داد. او بدون ‌ادعا و هیاهو خدمت می‌کرد. البته مورد بی‌مهری‌هایی نیز قرار گرفت. او همچنان سال‌های متمادی با هوشمندی و شجاعت از منافع ملی کشور در اوپک و بازار جهانی نفت دفاع کرد. روحش شاد.

مردی که کوتاه نیامد

جواد یارجانی، مدیرکل اسبق امور اوپک وزارت نفت

نوشتن در سوگ برادر، دوست و معلم دلسوزم، حسین کاظم‌پور اردبیلی در این شرایط برایم بسیار سخت است. از طرف دیگر می‌دانم همراهی با ایشان برای حدود ۴۰ سال در وزارت خارجه، وزارت نفت، دبیرخانه اوپک و دوران کنار گذاشته شدن از مسئولیت‌هایمان، خاطرات فراوانی را برایم رقم زده است که درمیان‌گذاشتن آنها از طرفی شاید هم مرهمی بر دل‌های به ‌درد آمده دوستانش باشد و هم تأسفی بی‌پایان برایمان رقم بزند که چرا از این همه توانایی‌های ایشان که بی‌بدیل بودند، در برهه‌هایی نه‌تنها استفاده نشد، بلکه برخی با دید کوتاه دعواهای سیاسی، عرصه را بر روح حساس وی آن‌چنان تنگ کردند که در زمان‌هایی شخصاً اصطلاح «شکستن قلب» را در وجود وی احساس می‌کردم. من شک ندارم صدها دوست، همکار و طرف‌های مذاکره در داخل و خارج از ایران در میان اعضای اوپک و شرکت‌های نفتی بین‌المللی می‌توانند خاطرات بسیار زیادی از ایشان به یاد بیاورند که شاید وجه مشترک آنها، غیر از توانایی‌های شخصی مانند داشتن تفکر آینده‌نگر، تیزهوشی، سخت‌کوشی و احترام به عقاید و نظرات حتی مخالف دیگران و بسیاری خصلت‌های مثبت دیگر، عشق به حفظ منافع ملی ایران عزیز حتی به قیمت کشیدن سختی‌ها و ناملایمات بود.

در این فرصت کوتاه با توجه به تألمات شخصی، ‌ تنها به دو خاطره از میان صدها خاطره تلخ و شیرین، اشاره‌ای گذرا می‌کنم به امید آنکه به کمک خانواده بزرگوارش و همین‌طور دوستان، همراهان، خبرنگاران و گزارش‌نویسانی که به همه آنها بسیار ارج می‌نهاد، نوشتن خاطرات ایشان شروع شود؛ چراکه خاطره این بزرگ‌مرد عرصه دیپلماسی نفتی، باید با هدف حفظ منافع ملی زنده بماند تا چراغ راه عاشقان و مسئولان حال و آینده ایران اسلامی باشد.

در روزهای سخت جنگ تحمیلی، زمانی‌ که موشک‌های هدیه‌شده به صدام، تهران را آماج حملات وحشیانه‌ خود کرده بود، روزی به دفترش در وزارت نفت خواسته شدم و ایشان از من خواست به‌عنوان معاون بازاریابی و فروش نفت خام، در اسرع ‌وقت به همراه آقای ترابیان، مسئول بازار شرق دور، به ژاپن سفر کنیم و تا سه محموله چندین میلیون بشکه‌ای را نفروخته‌ایم، حق برگشت به ایران را نداریم. من با توجه به جوانی و داشتن دو فرزند خردسال و تنهایی خانواده، از ایشان خواستم اجازه بدهند که من در طول موشک‌باران این مأموریت را نروم و ایشان ضمن اعلام درک شرایط خاص من گفتند گویا شما از شرایط سخت جبهه‌ها به دلیل فشار بر صادرات نفت و کمبود منابع مالی مطلع نیستید و نمی‌دانید حتی در سیلوها گندم زیادی نمانده است؛ پس شما بروید و تا نفروخته‌اید، برنگردید. در این مأموریت که به دلیل اشباع بازار نفت با سختی‌های غیرقابل وصف و بی‌توجهی خریداران همیشگی روبه‌رو بودیم، توانستیم با لطف خداوند و حمایت‌های بی‌دریغ آقای کاظم‌پور که مسئولیت را همراه با اختیارات تفویض می‌کرد، موفق شویم.

در سال‌های اخیر نیز در مذاکرات اوپک و غیر اوپک در سال ۲۰۱۵ که برای تصمیم‌گیری درباره میزان کاهش تولید بعد از کاهش شدید قیمت‌ها در دبیرخانه اوپک در وین در جریان بود، تلاش زیادی می‌شد که ایران را نیز با وجود قرار داشتن در تحریم‌های ظالمانه نفتی، وادار به شرکت در کاهش تولید کنند که من به همراه ایشان در جلسات بسیار سنگین و طولانی‌ای که گاه با برخی تندگویی‌ها و حتی توهین‌ها البته با حفظ دستکش مخملی اعمال می‌شد، روبه‌رو بودیم. آقای کاظم‌پور با وجود جو سنگین و آزاردهنده جلسات، با سعه صدر و منطق بالا، پاسخگوی همه ادعاها بودند.

در اواخر یکی از روزها، آن‌چنان حجم این هجمه‌ها زیاد شد که ایشان به من گفتند به قلبشان فشار آمده و باید به بیمارستان مراجعه کنند و از من خواستند همراه آقای نوروزی، سرپرست فعلی امور اوپک، در جلسه بمانیم و تحت هیچ شرایطی تسلیم فشارها نشویم و اطمینان حاصل کنیم که به‌هیچ‌وجه محدودیت تولید برای افزایش قیمت‌ها که نتیجه سیاست‌های اشتباه قدرتمندان داخل اوپک بوده، شامل ایران نشود. رهنمود ایشان و پیگیری‌هایی که از بیمارستان می‌کردند، منجر به این شد که نه‌تنها ایران متعهد به کاهش نشد، بلکه اجازه پیدا کرد افزایشی هم برای رسیدن به سهمیه قبل از تحریم‌ها داشته باشد. از این نمونه‌های تیزبینی ایشان در طول مذاکرات وزارت خارجه، وزارت نفت، اوپک و مذاکرات سازمان ملل یا مذاکرات نفتی برای توافق بر سر دعاوی شرکت‌های نفتی که قبل از انقلاب در ایران فعال بودند، بسیار است که ان‌شاءالله به‌زودی از آنها به همت یاران، دوستداران و همراهان ایشان رونمایی خواهد شد.

منبع: روزنامه شرق

کد خبر 302960

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =