۸ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۹
  • کد خبر: 271874
نفت، مسئولیت اجتماعی و نبرد ایده‌ها

1- آیا از اساس می‌توان میان نفت و مفهوم مسئولیت اجتماعی ارتباطی متصور بود یا حتی برقرار کرد؟ پاسخ به این پرسش بدون شک در شرایط گوناگون، مسیرهای گوناگون تحلیلی را طلب می‌کند. با این وصف اما عده ای از همان آغاز پاسخی منفی و نفی گرایانه به آن می‌دهند و عده ای دیگر، پاسخی مثبت و پوزیتیویستی.این هر دو اما نافی واقعیات پیچیده مساله نفت در یک جامعه و نیز نافی وجود مسیرهای گوناگون تحلیلی نیست که در آغاز به آن اشاره شد.

نفت از یک سو و از منظر سرمایه ای ملی، بی تردید در چرخه سرمایه جمعی قرار دارد و می‌توان آن را به نفع مصالح جمعی و اجتماعی به کار گرفت و از سوی دیگر ثروتی سیاه است که می‌تواند روزگار مردمان یک سامان را بی سامان کند . از این رهگذار، نفت تیغی دودم است که یک دم آن مشکلات را می‌شکافد و دم دیگرش، پیکره جامعه را.

شاید بتوان در اینجا به این مثال تشبث جست که هیچ چیز به خودی خود و فی النفسه بد یا خوب نیست، بلکه نوع نگاه و فرهنگ و اخلاقیات و رویکرد استیلا یافته بر آن است که تکلیف سود و زیان ده بودن آن را مشخص می‌کند.

2- مسئولیت اجتماعی را اگر در کلام کلی و معنای اولیه آن مسئول بودن افراد در قبال جامعه پیرامون خود بدانیم، چیزی مانند نفت به مثابه یک سرمایه در این چرخه جایگاهی اولیه نمی‌یابد و هر چه هست در کارکرد کلی و ثانویه آن خلاصه می‌شود . افراد در قبال جامعه خود مسئولند!خب، قرار است نفت در این میان چه نقشی ایفا کند . این پرسش اصلی در تحلیل اولیه نقش نفت در مناسبات اجتماعی جامعه است .

مناسبات اجتماعی بی تردید ریشه و رشته در مناسبات اقتصادی و سپس فرهنگی دارند .حالا حسابش را بکنید در جامعه ای مانند ایران که نفت در گذر روزگارانش، به‌طور عمدهسیمایی بلاخیز از خود به یادگار گذاشته و با اصطلاحاتی همچون جامعه نفتی، استبداد نفتی، اقتصاد نفتی، استعمار نفتی و ... عجین بوده و نیز متاسفانه مناسبات اقتصادی ما را هم با تحولات هنگفت قابل لمس زیادی روبه رو نکرده، می‌توانسته چه تاثیری در مناسبات اجتماعی جامعه بگذارد؛ جز آه حسرتی مدام، که از نهاد مردمان ما بر می‌آید! نفت داریم و چه داریم ؟! این پرسشی کماکان متداول است.

3- باز خوانی نقش نفت به عنوان سرمایه ملی در بازتولید و ساخت مناسبات مسئولانه اجتماعی تنها از یک رهگذار تاریخی و تحلیلی میسر است ؛ ما باید در آغاز ببینیم جهان‌های پیش و پس از نفت مان چه جور جهان هایی بوده، سپس هر یک را در ظرفی از تحلیل زمان مند تاریخی قرار دهیم و باز ببینیم سود و زیان بود و نبود نفت در آن مقاطع چه بوده و تازه از آنجاست که تحلیل نقش نفت در روزگار امروزی ما و آفات و مزایایش قابل آغاز شدن است .تحلیلی که در واقع تحلیلی توامان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. این تحلیل به ما کمک خواهد کرد نقش نفت را بازشناسی کنیم و در خلال این بازشناسی پی به سود و زیان راه امروزی و درست و غلط آن برای آینده ببریم .

بازخوانی نقش نفت در مناسبات درون جامعه ای ایرانیان شاید کاری است که کمتر به آن پرداخته شده . ما نفت را به عنوان چیزی که استعمارگران همواره به آن دست تطاول گشوده اند، می‌شناسیم. همچنین نفت برای ما آغشته و عجین با واژه‌های کودتا و چیزهایی دیگر از این دست است اما نفت کمتر به عنوان سرمایه ای درون جامعه ای مورد نقد و تحلیل قرار گرفته، مگر در جنبه‌هایی یکسره سیاسی.

درست است که ثروت، بلادرنگ نقش و رنگی سیاسی می‌یابد اما پیش تر از آن، نقش ثروت،اجتماعی است و باید که بدان پرداخت.

4- ما با ثروت ملی و البته اجتماعی خود چه کرده ایم؟ این پرسش در واقع اصلی ترین پرسشی است که از خلال این نوشتار بر می‌آید. برای یک لحظه جنبه های بیرونی و ... نفت را کنار بگذارید و نفت را در بستر جامعه مورد ارزیابی قرار دهید .در اینجا با دو نظرگاه روبه هستیم؛ نخست نظرگاه جامعه-توده‌ها نسبت به نفت و دیگری نظرگاه حاکمیت نسبت به آن . به نظر می‌رسد در کشور ما در اکثر مقاطع تاریخی، این دو نظرگاه با یکدیگر فاصله بسیار داشته اند؛ آن هم به دلایل متعدد. در نظر جامعه به معنای جامعه شناختی کلمه که متشکل از شهروندان دارای آگاهی اجتماعی است، نفت ثروتی است که خوب است به کار توسعه زیرساختی و همه جانبه و البته پایدار کشور بیاید. در نظر توده‌ها که به طور عمده نمی‌توان به درستی بر آنها نام شهروند – در معنای جامعه شناختی – گذاشت، نفت ثروتی است که فقط باید بین همه تقسیم شود و هر که سهم بیشتری از آن ببرد برنده بازی زندگی است و دست آخر در نظرگاه حاکمیت‌ها، نفت ثروتی است که یک روز کارکردش به سمت دیدگاه اولی می‌چربد و روزی دیگر به سوی دیدگاه دوم غش می‌کند . مضاف بر اینها دوره‌هایی را هم در همین تاریخ معاصر شاهد بوده ایم که دیدگاهی ثالث بر همه دیدگاه‌های پیشین چربیده و نفت بدل به ثروتی خصوصی نیز گشته که به دست کاسبان مجهول الهویه افتاده است.

این تضاد و اختلاف دیدگاه‌هاست که سرنوشت نفت و مناسبات اجتماعی مرتبط با آن را، هر دم به یک سو کشانیده و حال آنکه در جهان جدید، این ایده‌ها هستند که با یکدیگر در رقابتند و نه الزاما ثروتها و منابع تمام شدنی و تجدیدناپذیر.

ما اگر نبرد ایده‌ها را ببازیم، چیزی دیگر از آن خود نداریم ؛ نفت ما دیر یا زود تمام می‌شود و همه در قبال آن و در قبال جامعه ای که نفت را ثروت خود می‌داند مسئولیم . اینجاست که ایده‌ها باید به کار بیایند تا مسئولیت متقابل صاحبان نفت از یک سو و متولیان نفت از سوی دیگر پیدا و برجسته شود؛ درست همین جا، نقطه حرف زدن از ارتباط میان نفت و مسئولیت اجتماعی است.

کسری نوری

کد خبر 271874

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =