۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۱
  • کد خبر: 272516
مردان نفت و هنر هفتم

آزادگان شمالی این روزها از سر زبان خبرها نمی افتد. یک روز با برگزاری نمایشگاه عکس؛ یک روز با ترسیم روی بوم نقاشان و حالا با بازدید اهالی هنر هفتم. شوخی نیست. این میدان 75 هزار بشکه به برداشت روزانه نفت کشور اضافه کرده است؛ برداشتی که وقتی نام «میدان مشترک» به دنبال آن می آید، هر بشکه اش به خاستگاه غرور و افتخار و سربلندی بدل می شود. اینجا غرب کارون است؛ دوازدهم آبان ماه 1395.

همسفری با جماعت هنرمندان، آن هم اهالی سینما در نوع خود تجربه گرانقدری است. اغلب خبرنگاران حاضر هم از همین جنس هستند. نام فیلم ها و فیلمسازان را از بَر دارند. شناخت من از این حوزه اما تعریف چندانی ندارد. البته بهروز افخمی و مسعود فراستی را که نمی توان نشناخت. 2 بدل‎کار معروف، چند بازیگر نام آشنا و تعدادی از مستندسازها و نمایندگان شرکت های فیلمسازی (آیفیک) هم آمده‎اند تا از صنعت نفت بیشتر بدانند. همین سفر یک روزه کافی است تا سوژه های ساخت فیلم و مستند از این صنعت در ذهنشان نقش ببندد. این را وقتی متوجه می شوم که یکی از مستندسازان در نشست مشترک با نمایندگان روابط عمومی شرکت ملی نفت ایران و شرکت مهندسی و توسعه نفت می گوید: «به نظرم نفت، گام اول را برای تعامل با هنرمندان و اهالی سینما برداشته است. در بازدید امروز، چند سوژه خوب نفتی برای ساخت فیلم و مستند به ذهنم رسیده است و قطعا جمع بازدید کننده، از امروز نگاه متفاوتی به صنعت نفت خواهند داشت».

همراهی با فیلمسازها، فضای فکری مرا هم تغییر داده. از صبح که برای بازدید از تاسیسات، وارد سایت آزادگان شمالی شدیم، مدام به سوژه های ساخت مستندهای نفتی فکر می کنم. مشعل‎ها پشت سرمان خودنمایی می کنند. بازیگران می ایستند و عکاسان، پشت سر هم تصاویرشان را با پس زمینه شعله‎های مشعل ثبت می کنند. بازار سلفی گرفتن داغ است. برخی خبرنگاران هم در حال گفتگو با هنرمندانند. نزدیک تر می روم. کنار یکی از بدل‎کاران می ایستم که با روی باز به درخواست های متعدد جمع حاضر برای گرفتن عکس سلفی پاسخ می دهد. در فرصتی که پیش می آید از او می پرسم: «اگر روزی بخواهید مستندی از نفت بسازید، سراغ چه سوژه ای می روید؟» جوابش با روحیه بدل‎کاری اش همخوانی دارد. می گوید: «فکر می کنم کوچکترین حادثه ای در این تاسیسات عظیم، تبعات وحشتناکی دارد؛ شاید در این باره فیلمی می ساختم». راست می گوید. حادثه های نفت و روایت مقابله با آنها جای کار بسیاری دارد. همین چند وقت پیش، آتش سوزی مجتمع پتروشیمی بوعلی سینا چه روزهای سختی را برای مردان نفتی رقم زد. به سال های قبل هم سری می زنم. به 10 سال پیش، وقتی چاه 23 کنگان هفته ها در باران ِآتش سوخت و دست آخر به همت همین مردانِ مرد مهار شد. راستی چه مستندهای خوبی از دل حوادث نفت بیرون می آید. شاید اگر من هم مستندساز بودم، سراغ بازخوانی حادثه های نفتی می رفتم.  

سوژه هایی ناب از جنس مردانِ اقماری

کارگرها لبخند می زنند. اقماری‎ها همیشه از دیدن مهمان خوشحال می شوند. دوری از خانواده و روزهای متوالی همنشینی با تاسیسات نفتی، هر کسی را مشتاق مهمان می کند. کارکنان اقماری می توانند سوژه ساخت فیلم‎ها و مستندهای بسیاری باشند. اگر مستندساز بودم، شاید هم می رفتم سراغ ساخت مستندی از رنج ها و مرارت های آنها. پای حرف کارگرانی می نشستم که در تابستان در گرمای بیش از 60 درجه غرب کارون عرق می ریزند یا با روانشناسان مستقر در سکوهای عملیاتی در دریا به گپ‎وگفت می نشستم و از آنها می پرسیدم: «چرا اینجایید؟» سراغ مردان خزر هم می رفتم و از آنها می پرسیدم: «کار کردن روی سکوی نیمه شناوری که در آب های عمیق بزرگترین دریاچه جهان، افتخار ایرانی بودن را یدک می کشد، چه حس و حالی دارد؟»

تصویر؛ تصویر؛ تصویر حرف اول را می زند. آخر چشمهای اقماری‎ها دیدن دارد، وقتی از آنان بپرسی «از این‎که نیمی از روزهای عمرت را در کنار خانواده ات نیستی، چه حسی داری؟»

البته برای ساخت مستند باید سراغ خانواده های کارکنان اقماری هم رفت. یکی از آنها می گفت: «همسران ما بار زندگی را یک تنه به دوش می کشند و زود پیر می شوند». اگر مستند ساز بودم، به‎طور‎حتم سراغ همسرانشان می رفتم و سنشان را از روی چهره‎هایشان حدس می زدم و از فرزندانشان می پرسیدم: «روزهایی که پدر نیست، چگونه می گذرد؟»

شاید هم مستندی می ساختم و حقوق و دریافتی کارکنان اقماری مان را با اقماری های دیگر کشورهای دنیا مقایسه می کردم. دلم می خواست ببینم آیا در پایان مستند، من هم به همان نتیجه ای می رسم که منتقدان دریافتی های مردان صنعت نفت، امروز به آن رسیده اند؟ برای ساخت مستند، سراغ ریش سفیدها هم می رفتم. آنها که اکثرشان بیش از 30 سال سابقه کار دارند، اما هنوز باید سر وقت بروند و بیایند و کارت ورود و خروج بزنند.آخر قانون نفت این است: بازنشستگی زیر ۶۰ سال ممنوع!  

منصفانه که نگاه می کنم، سوژه های ساخت فیلم و مستند از توسعه، تولید و عملیات نفت بسیار است. اما نمی دانم چرا وقتی خودم را مستندساز فرض می کنم، ذهنم از هر طرف که می رود، دست آخر روی کارکنان متوقف می شود. غیر از این هم نیست. افزایش تولید، رکوردزنی صادرات، ساخت داخل و هر آنچه امروز مایه مباهات صنعت نفت است، مگر بدون همت کارکنان، از مرز خیال فراتر می رفت؟   

صدای خبرنگاری رشته افکارم را پاره می کند. اصرار دارد به فراستی ثابت کند، سیانور فیلم خوبی است. تلاشی که گویا نتیجه ای هم در بر ندارد. می گویم: «ناراحت نشو. تا جایی که می دانم، آقای فراستی کلا اهل تعریف و تمجید نیست». 

با خودم فکر می کنم شاید پس از این بازدید، اگر بهترین مستندها هم از فعالیت های کارکنان نفت ساخته شود و فراستی آن را ببیند، بگوید: «زحمت نکشید. این مصائبی که من در نفت دیدم، در هیچ مستندی نمی گنجد».

کد خبر 272516

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =