ایران با داشتن بیش از 33 تریلیون مترمکعب ذخایر گازی بزرگترین دارنده این حامل انرژی در جهان است. هم اکنون بیش از 50 درصد گاز تولیدی ایران از میدان مشترک پارس جنوبی برداشت می شود. گازی که به همراه خود مهمترین و باارزشترین مواد هیدروکربوری یعنی اتان، پروپان، بوتان و میعانات گازی را نیز از دل مخزن بیرون می آورد.
یکی از ویژگی های میعانات گازی این است که در کنار درجه بالای API (در محدوده 55 تا 62) معمولا درصد گوگرد پایینتری نسبت به انواعی از نفت خام دارد و از انواع فلزات عاری است. یعنی نیاز به فرایندهای شکست مولکولی برای تبدیل محصولات سنگین به سبک ندارد به طوری که حدود 60 درصد آن در برج تقطیر به نفتا (محصولی مناسب برای تولید بنزین و محصولات پتروشیمی) و 30 درصد آن به فراورده های میان تقطیر مانند سوخت جت و نفت گاز (گازوئیل) تبدیل می شود.
یعنی پالایشگاه های میعانات گازی، در قیاس با پالایشگاه های نفت خام فرآیندهای تبدیلی و پالایشی کمتری دارد که این امر هزینه سرمایهگذاری آن را کاهش میدهد.
ساخت پالایشگاه های میعانات گازی سیراف در ایران با شروع تکمیل فازهای پارس جنوبی کلید خورد و خردادماه سال 1394 بود که به منظور اجرای سیاست های دولت در پرهیز از خام فروشی این ماده باارزش و همچنین برداشت حداکثری گاز از میدان مشترک پارس جنوبی عملیات اجرایی طرح فراگیر پالایشی سیراف شامل 8 پالایشگاه میعانات گازی با ظرفیت 60 هزار بشکه در روز آغاز شد.
با اجرا و به بهره برداری رسیدن این پروژه صادرات میعانات گازی به عنوان ماده خام نزدیک به صفر خواهد شد و با فرآورش آن محصولات با کیفیت و با ارزش افزوده بیشتر تولید و به بازارهای جهانی صادر خواهد شد. بنابراین می توان گفت مجموعه پالایشی سیراف طرحی است که از یک سو می تواند موانع برداشت حداکثری گاز از میدان مشترک پارس جنوبی را از بین ببرد و از دیگر سو ، منافع بزرگی عاید اقتصاد کشور کند.
به منظور آشنایی بیشتر با پروژه پالایشی سیراف، مزایا و چالشهای آن و همچنین اطلاع از روند پیشرفت طرح با مهندس علیرضا صادق آبادی، مدیرعامل شرکت زیرساخت مجموعه پالایشی سیراف به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید.
آقای صادق آبادی بفرمایید پروژه سیراف از اساس چرا تعریف شد؟
محور اصلی اینکه پروژه سیراف تعریف شد، برمی گردد به افزایش توان و برداشت حداکثری از گاز پارس جنوبی، در واقع این برداشت حداکثری موجب تولید حجم زیادی میعانات گازی نیز می شود، همانطور که میدانید میدان پارس جنوبی حاوی گاز غنی است، اما در هنگام برداشت گاز، نمی توان انتخاب کرد که به عنوان مثال فقط متان از مخزن استخراج شود، بنابراین باید گاز غنی را به ساحل منتقل و پالایش کرد و به این ترتیب سبدی از محصولات شامل متان، اتان، پروپان، بوتان و البته میعانات گازی خواهیم داشت. ما برای متان و اتان در کشور مصرف ایجاد کرده ایم،اما برای پروپان، بوتان و میعانات گازی بازار داخلی مصرف کننده تمام تولیدات نبود و مقصد نهایی بخش قابل توجهی از این محصولات بازار های صادراتی بود.البته این مورد( یعنی صادراتی بودن این محصولات) به خودی خود نه تنها اشکالی ندارد بلکه می تواند مزیت هم باشد اما همان طور که توضیح خواهم داد بازار این محصولات بازار فروشنده نیست، بلکه بازار خریدار است و در چنین شرایطی است که باید به فکر تبدیل این محصولات به محصولات با ارزش افزوده بیشتر افتاد و ایده اولیه پروژه سیراف هم بر همین اساس بود.
خریدار میعانات گازی می داند که شما نمی توانید طولانی مدت در برابر قیمت مقاومت کنید، چون به محض اینکه مخازن ذخیره میعانات گازی در حال پر شدن باشد شما یا مجبورید میعانات را به قیمت پایین بفروشید و یا مجبورید تولید گاز غنی را کم کنید که در این صورت متعاقبا تولید گاز متان و اتان هم کم خواهد شد.ضرری که به اقتصاد کشور به دلیل جایگزینی سوخت مایع به جای گاز طبیعی و از دست رفتن فرصت صادرات فراورده های مایع وارد می شود در کنار عدم النفع واحدهای پتروشیمی بر پایه خوراک اتان بسیار قابل توجه است. به خاطر همین است که می گویم بازار میعانات گازی بازار خریدار است نه بازار فروشنده. به همین دلیل هم هست که حجم کمی از میعانات گازی تولیدی در دنیا تجارت می شود و تمام کشورها واحد های اسپلیتر با ظرفیت های 50 تا 70 هزار بشکه در روز ساخته اند و میعانات گازی را تبدیل به گازمایع، نفتا، سوخت جت و نفت گاز می نمایند. به طور مثال هم اکنون قطر به عنوان شریک و رقیب ما در پارس جنوبی در پالایشگاه راس الفان در قالب 4 فاز 73 هزار بشکه ای فرآورش میعانات گازی را انجام داده است که خروجی آن هم نفتا، سوخت جت، گازوئیل، ال پی جی است. طبیعی است که چنین بازاری دیگر بازار خریدار نیست و عوامل درونی و بیرونی تاثیرگذار بر آن قیمت را تعیین خواهند کرد.
ارتباط برداشت میعانات گازی با برداشت گاز اتان و متان چیست؟
سهم گاز متان در سبد سوخت کشور بیش از هفتاد درصد است و بیش از 50 درصد از گاز مورد نیاز کشور از میدان پارس جنوبی تولید می شود. گاز اتان هم خوراک واحدهای پتروشیمی الفینی برای تولید اتیلن و پایین دستی های آن محسوب می شود و سرمایه گذاری قابل توجهی در کشور برای تولید اتیلن و همچنین انتقال آن صورت گرفته است و منبع اصلی خوراک این واحدها هم اتان تولیدی در پارس جنوبی است. بنابراین با این توضیحات هرگونه اختلال در برداشت گاز متان و اتان می تواند از جنبه های اقتصادی و حتی امنیتی کشور را دچار بحران کند.
پس می بینید که پارس جنوبی در واقع زنجیره ای از محصولات دارد که تولید آنها به یکدیگر وابسته است. بنابراین زمانی می توانیم تولید گاز متان و اتان را طبق نیازهای داخای تضمین کنیم که برای پروپان، بوتان و میعانات گازی هم فکری کرده باشیم. یعنی یا مصرف داخلی ایجاد کنیم و یا بازارهای مطمئن صادراتی داشته باشیم. این در حالی است تا چندی پیش برای تولیدات آتی پارس جنوبی هیچ برنامه ای جز صادرات به صورت خام فروشی دیده نشده بود که گاه صادرات آن نیز به سختی انجام می شد.
یعنی در زمان تحریم بود که ایده ساخت پالایشگاه های سیراف شکل گرفت؟
در زمان تحریم، فروش میعانات گازی مانند نفت خام خیلی سخت بود اما همان طور که در بالا توضیح دادم بعد از رفع تحریم هم فروش میعانات گازی به صورت خام نه تنها کمترین ارزش افزوده را برای کشور دارد بلکه می تواند امنیت تولید گاز طبیعی و اتان را به خطر بیندازد. اگر یادتان باشد بعد از تحریم نفت خام قرار بود میعانات گازی ایران تحریم شود، زمانی که نفت خام ایران تحریم شد تولید نفت کم شد ولی همان طور که توضیح دادم تحریم میعانات گازی فقط منتهی به تولید کمتر میعانات گازی نمی شود بلکه تولید گاز متان که هفتاد درصد در سبد سوخت کشور سهم دارد و گاز اتان را هم با مشکل مواجه خواهد کرد. پس از لحاظ اقتصادی و از لحاظ امنیتی نباید گلوگاهی در تولید حداکثری از میدان پارس جنوبی وجود داشته باشد. پس ما باید کاری می کردیم که مشکل میعانات به عنوان گلوگاه تولید گاز در کشور حل می شد و خب راه حل این کار خیلی سخت نبود.
اگر طرح سیراف نبود چه طرحی جایگزین آن می شد؟
در واقع پاسخ این پرسش را باید منتقدان پاسخ دهند که اگر سیراف نبود چه طرحی به عنوان جایگزین آن پیشنهاد می شد. مطالعات قابل استناد توسط موسسات معتبر بین المللی نشان می دهد که تقاضا برای بنزین نه تنها رشد نخواهد یافت بلکه ممکن است با کاهش تقاضا هم روبرو شویم. تحلیل آن هم سخت نیست، استفاده از خودروهای با مصرف بسیار پایین، رشد خودروهای هیبریدی، خودروهای برقی و خودروهای با سوخت های پاک مانند بیو اتانول از یکسو و از سویی دیگر بالاترین رشد تقاضا در میان فراورده های پالایشگاهی برای نفتا وجود دارد. این یعنی اینکه افزایش تقاضا برای پلاستیک خصوصا در صنایع بسته بندی، خودرو سازی و لوازم خانگی که رابطه مستقیم با رشد اقتصادی دارد. اما بنزین همبستگی مثبتش با رشد اقتصادی در حال ضعیف شدن است، اگر وضع اقتصادی شما بهتر شود و بخواهید خودروی خود را عوض کنید طبیعتا خودروهای به روز که مصرف پایینی دارند و یا هیبریدی و برقی هستند را انتخاب خواهید کرد. ممکن است برخی پیشنهاد کنند که باید زنجیره پایین دست آن تکمیل می شد و روی الفین ها و آروماتیک ها سرمایه گذاری می شد. خب تعریف کردن طرح کار سختی نیست، اما تامین منابع مالی آن در این شرایط خیلی سخت است. بنابراین این طرح ها می تواند در فازهای بعدی تعریف شود.
پالایشگاه های 50 تا 70 هزار بشکه ای میعانات گازی، کوچک محسوب می شود؟
ظرفیت مرسوم پالایشگاه های میعانات گازی در محدوده 50 تا 70 هزار بشکه در روز است. بنابراین نباید ظرفیت پالایشگاه میعانات گازی را با ظرفیت پالایشگاه های نفت خام مقایسه کرد.به طور مثال در یک پالایشگاه نفت خام با خوراک نفت خام سنگین صادراتی ایران با ظرفیت حدود دویست و پنجاه هزار بشکه در روز در واحد تقطیر شما می توانید حدود 60 هزار بشکه فراورده های سبک بگیرید.
به همین منظور هم سیراف به صورت مجموعه ای از 8 شرکت پالایشی تعریف شد؟
بله. اقدام خوبی که وزارت نفت انجام داد این بود که به جای اینکه برای این پروژه یک مالک در نظر بگیرد، 8 مالک و سرمایه گذار برای آن تعریف کرد. علاوه بر مزایایی که به آن اشاره خواهم کرد، مزیت اصلی این پروژه در این است که در زمان فاینانس پروژه که باید 15 درصد کل سرمایه گذاری پرداخت شود، برای یک یا 2 مالک از بخش خصوصی و یا عمومی تامین 450 میلیون دلار پیش پرداخت خیلی سخت و تقریبا غیر ممکن است، اما هم اکنون این 15 درصد میان هشت سرمایه گذار تقسیم خواهد شد که تامین آن امکان پذیر است.
یعنی کوچکتر شدن پالایشگاه و ورود چندین سرمایه گذار و مالک به این طرح از مزایای آن محسوب می شود؟
بله. وقتی قرار است دولت در سرمایه گذاری این قبیل طرح ها ورود نکند و آن طرح باید کاملا از سوی بخش خصوصی اجرا شود، این کار حتما مزیت دارد.
شاید برای دولت تامین مبلغ سه میلیارد دلار یا پیش پرداخت 450 میلیون دلاری رقم بالایی نباشد اما برای بخش خصوصی و عمومی خیلی سخت است که این مبلغ را یکجا پرداخت کند، بنابراین 9 مالک در پروژه سیراف می توانند راحت تر از یک یا دو مالک این هزینه را بپردازند. البته مشکلاتی نظیر هماهنگی میان 9 مالک هم وجود دارد، اما زمانی که پروژه در مسیر صحیح گام بردارد، مالکان که به دنبال سودآوری نیز هستند، طبیعتا خود را هماهنگ و از طرح حمایت می کنند.
میزان سرمایه گذاری این طرح چقدر برآورد شده و نحوه تامین مالی و پیش پرداخت آن چگونه است؟
برآورد اولیه هزینه اجرای طرح سه میلیارد دلار بوده است که البته ما هم اکنون به دنبال این هستیم که تا جایی که می توانیم رقم نهایی را کاهش دهیم. اما برای هر شرکت حدود مبلغ 300 میلیون دلار در نظر گرفتیم و هزینه کلی را حدود سه میلیارد دلار برآورد کرده ایم.در حال حاضر هم مالکان هشت پالایشگاه در حال آماده شدن برای تامین 15 درصد از کل هزینه (جمعاً به میزان 450 میلیون دلار) به عنوان پیش پرداخت در تامین مالی طرح هستند.
طرح سیراف در زمان تحریم تعریف شد، آیا با تمام شدن آن دوران و بعد از برجام تعییراتی در طرح یا تامین مالی آن ایجاد شده است؟
ما سال 94 که شروع کردیم، نه تنها هنوز تحریم وجود داشت بلکه سختگیری زیادی از سوی آمریکا بر شرکتهای اروپایی نیز اعمال می شد. اعتبار ایران در بیمه ها به صفر رسیده بود و هیچ شرکت بیمه ای حاضر نبود پروژه های ایران را پوشش دهد؛ بنابراین امکان تامین مالی طولانی مدت بدون پوشش بیمه ها وجود نداشت. بعد از اجرایی شدن برجام با پی گیری های وزارت خارجه و وزارت اقتصاد شرایط برای تامین مالی طرح ها مهیا شد و با توجه به اینکه پروژه های صنعت نفت آسان تر از هر صنعت دیگری امکان جذب فاینانس دارد، ما به موفقیت به تامین مالی طولانی مدت از منابع خارجی شدیم.
به طور دقیق می فرمایید در زمانی که پروژه تعریف شد و همزمان تحریم ها حاکم بود چه اقداماتی انجام شد؟
عملیات اجرایی سیراف که در خرداد 94 شروع شد و همزمان مطالعات طراحی پایه با مشارکت شرکت ژاپنی TOYOبه همراه یک شرکت ایرانی آغاز شد.
در آن زمان به رغم وجود تحریم های بین المللی علیه ایران و سخت گیری های آمریکا بر شرکت های اروپایی، شرکت زیرساخت فراگیر پالایشی سیراف موفق به عقد قرارداد با شرکت های تراز اول اروپایی شامل Axens فرانسه، KT ایتالیا و HaldorTopsoe دانمارک جهت خرید دانش فنی مورد نیاز برای واحدهای تحت لیسانس پالایشگاه ها شد. اینها را شما در یک جمله می شنوید اما این کار ابعاد بسیار گسترده ای دارد که مجال طرح و بحث مجزایی می طلبد.
به موازات موارد فوق، عملیات شبانه روزی تسطیح و آماده سازی زمین پالایشگاه ها آغاز و حدود 20 میلیون مترمکعب عملیات خاکی با بیش از 600 دستگاه ماشین آلات و در مساحت حدود 300 هکتار زمین انجام شد و نهایتاً بسته کامل مهندسی طراحی پایه به همراه زمین پالایشگاه های سیراف در خرداد ماه 1395 به مالکان آن تحویل شد. از طرفی اخذ مجوزهای قانونی مورد نیاز شامل قرارداد تامین خوراک با امور بین الملل شرکت ملی نفت، قرارداد خرید گاز طبیعی با شرکت ملی گاز، قرارداد اجاره زمین، مطالعات پدافند غیرعامل و اخذ موافقت اصولی آن سازمان، مجوز برداشت آب از دریا، مجوز ساخت، مطالعات زیست محیطی و اخذ مجوز، رفع معارضین موجود در زمین، تامین برق دوران ساخت و همچنین تامین برق دوران بهره برداری از طریق شبکه برق موجود در منطقه و تغییر و نوسازی در شبکه آب و برق منطقه پارس 2 نیز در همان سال انجام شد.
در مدتی که از شروع پروژه میگذرد برخی منتقدان معتقدند که این طرح به اصطلاح خوابیده است، نظر شما چیست؟
قطعا این طور نیست. در این مرحله ما باید به فکر تامین مالی طرح بودیم، زیرا اگر وارد مرحله بیشتری از اجرا می شدیم و منابع مالی مناسبی نداشتیم، پروژه با مشکل های جدی تری روبرو می شد.فعالیت های تامین مالی در دورانی که تازه تحریم ها رفع شده بود و بسیار زمان بر و سخت بود و در این مدت تمام تمرکز ما به تامین مالی طرح بود. اول باید توضیح بدهم که نرخ بازگشت سرمایه طرح در صنعت انرژی حدوداً در بازه ١٥تا ٢٠ درصد قرار دارد که این بازه برای سرمایه گذاران ایرانی با توجه به نرخ تورم و نرخ بهره بانکی و همچنین ریسک های اجرای پروژه از جذابیت بالایی برخوردار نیست. بنابراین سرمایه گذار نیاز دارد که نرخ بازگشت سرمایه برای آورده سرمایه گذار را افزایش دهد و به محدوده ٣٠تا ٣٥ درصد برساند. طبیعتاً برای تحقق چنین امری نیازمند تامین بخش قابل توجهی از منابع مالی مورد نیاز از طریق فاینانس طولانی مدت با نرخ بهره تک رقمی (شامل تمام هزینه های فاینانس از جمله سود، هزینه بیمه، هزینه مدیریت و هزینه تعهد) خواهیم بود.
در چه مواقعی طرح می تواند از نرخ بازگشت سرمایه بیشتر و مطمئن تر و فاینانس خارجی برخوردار شود؟
اگر پروژه ای سه شرط زیر را داشته باشد، امکان تامین منابع مالی خارجی برای آن وجود دارد. اول اینکه ذات پروژه باید بتواند تولید درآمد متناسب با بازپرداخت اصل و فرع وام را داشته باشد. نرخ بازگشت سرمایه پروژه سیراف در بدبینانه ترین سناریو 22 درصد و در خوش بینانه ترین سناریو تا 40 درصد افزایش خواهد داشت. در سناریو کسب و کار طبق ادامه روند کنونی (Business as Usual) نرخ بازگشت سرمایه داخلی طرح برابر 29 درصد برآورده شده است. بنابراین می توان گفت که در بدترین حالت ظرف 5 سال می توان اصل و فرع سرمایه گذاری در این پروژه را به دست آورد، یعنی اگر امکان برگشت 100 درصد هزینه سرمایه گذاری ظرف 5 سال وجود داشته باشد، مطمئناً بازپرداخت 80 درصد از هزینه سرمایه گذاری ظرف 10 سال امکان پذیر خواهد بود.
دوم تحقق درآمدهای پروژه است که نتیجه اتمام مرحله ساخت و راه اندازی و نفوذ در بازار محصول خواهد بود. اولین ریسک در دوران ساخت، نبود منابع مالی تضمین شده و همچنین حضور پیمانکاران کارآمد برای اجرای پروژه است. به طور مثال سهامداران پروژه تعهد می کنند که منابع مورد نیاز را طبق بودجه و از طریق افزایش سرمایه تامین نمایند که چنین تجربه ای در کشور موفق نبوده اما در قراردادهای فاینانس ارزی اعتبار دهندگان (Creditors) متعهد به پرداخت هزینه کالا و خدمات به پیمانکاران و سازندگان می شوند و بابت این تعهد، هزینه تعهد (Commitment Fee) دریافت می کنند.
در صورتی که به هر دلیلی هم این هزینه پرداخت نشود، توسط شرکت بیمه پوشش داده خواهد شد، بنابراین تزریق به موقع و کافی منابع مالی در کنار تشکیل کنسرسیوم قوی از پیمانکاران معتبر بین المللی و داخلی،تکمیل مراحل ساخت و تحقق درآمدهای پروژه را میسر خواهد کرد.
سوم اراده بازپرداخت و یا به عبارتی سلب عدم اراده بازپرداخت است که یکی از روش های متداول آن برداشت محصول و واریز درآمد به حساب امانی و بازپرداخت اصل و فرع وام از طریق این حساب است.
بفرمایید که در طی این مدت چه اقداماتی به لحاظ تامین فاینانس خارجی برای پروژه سیراف انجام شده است؟
از آنجایی که در قراردادهای تامین مالی طولانی مدت پوشش بیمه شرط لازم است، بنابراین اولین مذاکرات را با شرکت های معتبر بیمه انجام دادیم و موفق شدیم از سرو (Serv) سوییس تا سقف 300 میلیون یورو، فاینانس صادراتی انگلیس تا سقف 1 میلیارد دلار، بیمه هرمس تا سقف 1 میلیارد یورو و اعتبار دهندگان صادراتی (ECA)در کشور کره جنوبی تا سقف 2 میلیارد دلار پوشش بگیریم. با پوشش بیمه مذکور شروع به مذاکره با بانک های تراز اول اروپایی کردیم که به دلیل ترس این بانک ها از جرایم آمریکا (در صورت بازگشت مجدد تحریم ها) موفق به تامین منابع مالی از بانک های بزرگ اروپایی نشدیم. به همین دلیل در گام بعدی با پوشش بیمه هرمس شروع به مذاکره با سندیکای بانکهای متوسط و کوچک اروپایی کردیم که حاضر شدند تا سقف یک میلیارد یورو کنسرسیومی از شرکتهای سازه، نارگان و اوده را که دو طرف تامین منابع مالی کنند. همچنین بعد از مذاکره با ECAهای کره و ژاپن، کنسرسیومی از شرکت های هیوندای و دایلیم حاضر به تامین مالی تا سقف دو میلیارد دلار برای باقیمانده پروژه شده اند. البته در زمان مذاکرات مشکلات بسیاری پیش روی مان قرار داشت که حل کردن آنها در اراده و توان ما نبود که مهمترین آن بحث بازگشت مجدد تحریم ها و نحوه بازپرداخت اصل و فرع وام در صورت بازگشت مجدد تحریم ها بود که با پیگیری های مستمر وزارت امور خارجه و وزارت اقتصاد به بهترین شکل ممکن حل شد. امیدواریم با نهایی شدن رئوس قراردادی بین اگزیم بانک کره جنوبی و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران استفاده از این خط اعتباری برای پروژه سیراف و سایر طرح های کشور عزیزمان تسریع شود.
در حال حاضر بحث کمبود خوراک میعانات برای این پالایشگاه مطرح است، آیا این بحث جدی است؟
با در نظر گرفتن اینکه فرض محال، محال نیست، فرض می کنیم این حرف درست است. با این وصف می خواهم بگویم سیراف کمترین تاثیر را می پذیرد. در بدترین شرایط نرخ بازگشت سرمایه در پروژه سیراف حدود 22 درصد است. اگر 80 درصد آن را فاینانس ارزی با نرخ بهره تک رقمی کنیم نرخ بازگشت سرمایه برای آورده سرمایه گذار به حدود پنجاه درصد خواهد رسید. با در نظر گرفتن هزینه فرصت بیست درصدی برای آورده سرمایه گذار بازگشت سرمایه دینامیک یرای طرح حدود 5 سال و برای آورده سرمایه گذار کمتر از سه سال خواهد شد. یعنی شما ظرف حداکثر 5 سال اصل و فرع سرمایه گذاریتان را در می آورید. با احتساب سه سال دوره ساخت و تعهد دوازده ساله تامین نود درصدی خوراک توسط شرکت ملی نفت شما حداقل دو سال دیگر هم می توانید تولید کنید که به اصل و فرع بازیافت شده شما اضافه می شود.
خب حالا با همین فرض (و پذیرش اصل محال نبودن فرض محال) که نشان دادم ما در حاشیه امن هستیم سوالی می پرسم. فرض کنیم حرف منتقدان درست باشد و تولید میعانات گازی 40 درصد کاهش داشت. همان طوری که در بالا توضیح دادم این یعنی کاهش تولید گاز غنی و طبیعتا کاهش تولید گاز متان و اتان. اگر همین حدود گاز متان و اتان در پارس جنوبی کم شود تکلیف کمبود بیست درصدی در سبد سوخت کشور و کمبود چهل درصدی خوراک اتان واحدهای پتروشیمی چه می شود؟ طبیعتا در تامین گاز به عنوان سوخت مهمتر از بحث اقتصادی بحث امنیتی مطرح است. سرمایه گذاری های صنعت پتروشیمی برای تبدیل اتان به اتیلن و انتقال اتیلن به غرب کشور بسیار سنگین تر از طرح سیراف است. پس تکلیف انها چه می شود؟ شما می توانید با هزینه زیاد سوخت مایع را جایگزین گاز کنید اما برای جبران کمبود اتان چه برنامه ای دارید؟ طبیعتا معاونت برنامه ریزی وزارت نفت از همه به این موارد مسلط تر است و وقتی موافقت نامه خوراک را صادر می کند و این موافقت نامه در امور بین الملل به قرارداد تبدیل می شود همه این محاسبات انجام شده است.
در حین صحبتهای شما بارها شنیدیم که از این پروژه به عنوان یک پروژه ملی نام بردید؟ یک پروژه بخش خصوصی چطور می تواند ابعاد ملی داشته باشد؟
در صورت اجرای پروژه پالایش میعانات گازی سیراف، اثر سیراف فراتر از اجرای یک پروژه خواهد بود. سیراف 17 هزار شغل ایجاد خواهد کرد، اما صرف نظر از موضوع، سیراف ضامن تولید حداکثری گاز در کشور خواهد بود. این پروژه در حالی که به افزایش تولید گاز از میدان مشترک پارس جنوبی کمک شایانی می کند، می تواند از خام فروشی جلوگیری کرده و استفاده از سوخت مایع در کشور و کاهش آلایندگی هوا و محیط زیست به همراه داشته باشد. سیراف و پروژه هایی مشابه سیراف که با فاینانس خارجی انجام شود باعث خواهد شد که تحریم ها به کشور بازنگردد؛ زیرا هرچه بیشتر ایران برای پروژه های داخلی خود از بانکهای خارجی وام بگیرد، کشورها در همکاری با ایران کمتر زیر بار تحریم و سیاستهای غلط و محدود کننده خواهند رفت و حتی خودشان در مقابله با تحریم علیه ایران همکاری می کنند.
شما با وجود همه بحثها خیلی تاکید دارید که سیراف کاملا صرفه اقتصادی دارد، چرا؟
اول اینکه مکان یابی پروژه سیراف و انتخاب محلی بین فازهای گازی پارس جنوبی باعث شده که حدود 800 میلیون دلار صرفه جویی اقتصادی در این پروژه ایجاد شود. معافیت مالیات بر ارزش افزوده و معافیت مالیاتی برای مدت 10 سال به دلیل حضور در منطقه ویژه اقتصادی، دیگر مواردی است که باعث اقتصادی تر شدن پروژه سیراف شده است. اینها بخشی از موارد به صرفه بودن طرح است که عنوان کردم، با احتساب مجموع عوامل فوق در پروژه سیراف حدود 40 درصد در هزینه ها کاهش خواهیم داشت، بنابراین این طرح کاملا از صرفه اقتصادی برخوردار است و البته اینها اتفاقی نیست. حاصل صدها ساعت مطالعه و بررسی است که مورد قبول بزرگترین موسسات بیمه و بانک های بین المللی و بانک های عامل داخلی قرار گرفته است.
در حال حاضر آخرین وضع پروژه سیراف و روند پیشرفت آن چگونه است؟
پیشرفت فیزیکی این پروژه بدون احتساب وزن جهت فعالیت های مهم و وقت گیر ساختارسازی تامین مالی، در بخش عملیات اجرایی حدود 12 درصد است.
تاکنون 200 میلیارد تومان تعهد برای مالکان پالایشگاه ها ایجاد شده که 150 میلیارد تومان آن پرداخت و 50 میلیارد تومان هم در زمان افزایش سرمایه پرداخت خواهد شد.
هم اکنون مالکان هشت پالایشگاه در حال آماده شدن برای تامین 15 درصد از کل هزینه (جمعاً به میزان 450 میلیون دلار) به عنوان پیش پرداخت در تامین مالی طرح هستند و پوشش های بیمه و فاینانسورهای خارجی نهایی شده و مذاکرات با پیمانکاران جهت نهایی شدن قرارداد تجاری نیز در حال انجام است.
گفتگو از راحله صفیری
نظر شما