نفتکش، انفجار، خلیج فارس، فجیره، تنگه هرمز، ایران، سنتکام اینها کلماتی است که در طول این چند روز و در پی دو انفجار رخ داده در تانکرهای حامل مواد هیدروکربنی، هزاران بار در سطح اول خبرگزاریهای بینالمللی مخابره و تکرار شد. داستان آنقدر نقل محافل است که تکرار آن در اینجا ضرورتی ندارد. فقط همین بس که قرار است از دید یک کارشناس انرژی و نفت و گاز به جنبهای مغفول و تحلیلی در دومین موج حمله به نفتکشها در خلیج فارس بپردازیم.
با نگاهی تخصصی به تمامی اتفاقات رخ داده شاید به این پرسش برسیم که تنش بهوجود آمده در منطقه چه تاثیری بر قیمت نفت و آینده بازار خواهد گذاشت و چرا؟ پیش از پاسخگویی به این پرسش اجازه دهید بسیار کوتاه گریزی به گذشته بزنیم و دو شوک سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۹ قیمت نفت را یادآوری کنیم.
در سال ۱۹۷۳ خاورمیانه بیش از ۴۰ درصد نفت مورد استفاده در جهان را تولید می کرد. پس از جنگ یوم کیپور و در پی حمایت غرب از اسرائیل، کشورهای عربی اوپک، غرب را تحریم کردند و در پی چند ماه قطع صادرات، کمبود منابع نفتی بهشدت در آمریکا، انگلیس و ژاپن احساس شد و این موضوع جهش قیمت از ۳ به ۱۲ دلار را در پی داشت.
پس از آن چند اتفاق مهم در جهان رخ داد که آینده از این اتفاقات متاثر گشت؛ آمریکاییها با عربستان همپیمان شدند، ژاپن به سراغ ساخت ماشینهای کممصرف رفت و آمریکاییها درصدد کنترل بازار برآمدند و میتوان گفت که از اواخر دهه ۷۰ میلادی به بعد سهم خاورمیانه هرگز از ۳۰ درصد در تامین سبد مصرف جهانی نفت فراتر نرفت.
در سال ۱۹۷۹ بار دیگر انقلاب ایران و کاهش تولید سبب شد قیمت نفت به ۴۰ دلار برسد، اندکی بعد عراق به ایران حمله کرد و این سبب شد عربستان قدرت نخست و بلامنازع اوپک و اصلیترین تولیدکننده آن شود؛ اتفاقی که بعدها در تنظیم بازار نفت تاثیر خود را بارها نمایان کرد و اواسط دهه ۸۰، مقدمات فروپاشی اقتصاد شوروی را فراهم کرد.
اما اتفاقات اخیر از حذف ایران و ونزوئلا از بازار گرفته تا تهدید امنیت انتقال نفت از خلیج فارس هرگز سبب نشد تا بار دیگر جهش قابلتوجهی در بازار اتفاق بیفتد و در واقع شوک سومی در کار نبود.
بگذارید مجدداً به بحث اول خود بازگردیم. تحلیل این یادداشت این است که نه تنها جهش قیمتی در کار نخواهد بود، بلکه تنها اتفاقات اخیر توانسته از افت قیمت نفت جلوگیری و در یک کانال معقول با نوسان کم قیمت نفت را حفظ کند.
چه چیز سبب شد که در شوکهای نفتی، قیمت همچون فنر به بالا بجهد و مهمتر از آن چرا این بار عکسالعمل بازار به اتفاقات اخیر تا این حد با بیتفاوتی همراه بوده است؟
در گذشته قیمت نفت به دو دلیل بیمحابا افزایش یافت. نخست کمبودی که مردم در پمپهای بنزین احساس کردند و به بیان عامیانه کمبودهایی که در کف بازار احساس شد و صفهای طولانی که جلوی پمپهای بنزین تشکیل شد. دوم انتظار برای کمبود و تورم قیمت که انتظاری از جنس انتظارهای تورمی رایج جوامع است.
برای مورد نخست باید گفت که دنیای انرژی امروز تفاوتهای زیادی با دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی دارد، زیرا امروزه مراکز تامین انرژی فسیلی و نفت و گاز در جهان بسیار متنوعتر از گذشته شده و اگرچه روزانه ۱۷ میلیون بشکه نفت خام از تنگه هرمز عبور میکند، اما تولید بیش از ۱۰ میلیون بشکه نفت در آمریکا و روسیه و همچنین حوزه انرژی آفریقا و دریای شمال در کنار نقش پررنگی که انرژیهای تجدیدپذیر و نو در تامین انرژی زندگی بشر بازی میکنند سبب شده است تا نگرانی و ترس برای کمبود منبع انرژی بسیار کم رنگتر از گذشته باشد. ماشینهای هیبریدی و ماشینهای برقی گزینههای جدیدی را برای حملونقل پیشروی بشر قرار داده است.
در واقع تنوع چه در منابع انرژی فسیلی و چه در منابع انرژی مورد استفاده بشر سبب شده است وابستگی به نفت خلیج فارس کمتر شود.
از سوی دیگر، ذخایر نفتی آمریکا که نقش ضربهگیر و کنترلکننده شوک در بازار را دارد از دیگر عوامل برقراری آرامش روانی در بازار آمریکاست.
در کنار همه این عوامل، به نظر میرسد که گویا خرد جهانی اختلال در تامین انرژی را برای مدت زمانی طولانی باور ندارد. یعنی افکار عمومی، با توجه به حضور پررنگ قدرتهای منتفع بازار انرژی در مناطق بحران، انتظار ایجاد اختلال بلندمدت در تولید و انتقال نفت به بازارهای بین المللی را ندارد.
احتمال میرود در ادامه قیمت نفت افزایش چندانی نداشته باشد و تنش تنها به ثبات آن در شرایط کنونی کمک کند، مگر آنکه اتفاق پیشبینی نشده و دور از ذهنی این آرامش بازار را به هم بزند.
سعید ساویز
منبع: روزنامه همدلی
نظر شما