افزایش تولید نفت در شرایط فعلی بنا به ملاحظات اقتصادی، توسعهای، سیاسی، امنیتی یک امر راهبردی به شمار میآید که در درجه اول بر اصل افزایش ضریب برداشت متمرکز است. این سیاست راهبردی اما با مخالفانی در داخل کشور به بهانه دوری از خامفروشی مواجه است.
افزایش تولید بر مبنای افزایش ضریب برداشت یک اصل اقتصادی است و الزاماً این اصل به معنای افزایش صادرات نفت نیست، هرچند باز بنا بر ملاحظات اقتصادی و با در نظر گرفتن چشمانداز بازار نفت در میانمدت، صادرات نفت نیز میتواند در اولویت باشد. با توجه به راهبردی بودن اصل افزایش تولید نفت بر مبنای افزایش ضریب برداشت، باید زمینهها و الزامهای مناسب برای این مهم در بخشهای مختلف اعم از تولید گاز به میزان لازم برای تزریق به چاههای نفت و جذب سرمایه و فناوریهای جدید را فراهم ساخت.
متوسط ضریب برداشت نفت در ایران با سطح فناوریها و سرمایهگذاریهای صورت گرفته حدود ۲۵ درصد است، حال آنکه هماکنون در دنیا با توجه به رشد فناوریهای صورتگرفته، ضریب برداشت نفت به حدود ۵۵ تا ۶۰ درصد رسیده که البته این علاوه بر کیفیت فناوری، به شرایط جغرافیایی و زمینشناسی بستگی دارد.
در سال ۹۸ قانونی در مجلس مبنی بر توسعه صنایع پتروپالایشی به تصویب رسید. بر اساس این قانون، باید ظرفیت پالایشی کشور در حدود ۲ میلیون بشکه نفت خام افزایش یابد. با در نظر گرفتن این تکلیف و با توجه به مصرف روزانه فعلی نفتخام در مجموعه صنایع پاییندستی کشور که رقمی حدود ۱.۸ میلیون بشکه است، همچنین با توجه به ظرفیت کنونی صادارت نفت و عدم افزایش آن یعنی ۲.۵ میلیون بشکه در روز، ایجاد ظرفیت جدید ۲ میلیون بشکهای نفتخام، موضوعی اجتنابناپذیر به شمار میآید. قاعدتاً قانونگذار برای تصویب قانون مذکور، فقط شرایط تحریمی را مدنظر نداشته و در عین حال این نیت را نیز دنبال نکرده که سهیمه نفت صادراتی را حذف کند. حفظ و افزایش جایگاه ایران در بازار جهانی نفت علاوه بر اهمیت و ضرورتهای اقتصادی، واجد اهمیت و ضرورت امنیتی و سیاسی نیز است.
اینکه بنا بر اظهارات برخی منتقدان، در حال حاضر با توجه به نبود سرمایه و ضعف فناوری در بخشهای اکتشافی و تولیدی، نباید به فکر افزایش تولید نفت و به عبارت دقیقتر افزایش ضریب برداشت بود، نوعی ناامیدی و به عبارتی تسلیم شرایط تحریمی است. همچنین این استدلال که سیاست افزایش تولید نفت به معنای تقویت خامفروشی است از اساس و بنیان غلط و اشتباه است. سیاست راهبردی ایران در حوزه صنعت نفت و بهخصوص تولید نفت باید با نگاهی طولانیمدت و با در نظر گرفتن شرایط و الزامهای آینده بازار نفت و منافعی که برای کشور قابل تصور است، شکل گیرد.
در این راستا با وجود همه کمبودهای متصور برای صنعت نفت که عمدتاً ناشی از فشارها و محدودیتهای خارجی است، نباید از ظرفیتها و توانمندیهای ملی صنعت نفت در بخشهای مطالعاتی، اکتشافی و تولیدی، اجرا و مدیریت طرحهای توسعهای توسط شرکتهای داخلی غافل شد. صنعت نفت ایران بهطور قطع قابل مقایسه با وضع گذشته و حتی یک دهه گذشته به لحاظ توسعه و پیشرفت نیست، اما نباید از واقعیتها نیز دور شد که این صنعت برای رسیدن به شرایط مطلوب و متناسب با جایگاه اول در دنیا به لحاظ مجموع ذخایر هیدروکروبوری، باید از ظرفیتها و فرصتهای بینالمللی در حوزههای مالی و سرمایهای، فنی و مهندسی و همچنین سیستمهای نوین مدیریتی بهرهبرداری کند تا بتواند در سطح چهارمین دارنده نفت دنیا، در بازارهای جهانی خودنمایی و منافع اقتصادی، توسعهای و امنیتی کشور را تأمین کند.
اینکه بسیاری از میدانها و چاههای نفت ایران در نیمه دوم عمر خود قرار داشته و یا به عبارت دیگر پیر شدهاند و دیگر تولید اولیه را ندارند یک واقعیت است، اما این به معنای بیتوجهی و بیتفاوتی و رهاسازی آنها نیست، چه اینکه به لحاظ فنی، مهندسی و اقتصادی هم این رویکرد از توجیه لازم برخوردار نیست. این استدلال که باید با این چاهها و میزان تولید محدود آنها کنار آمد، معنایی جز اتلاف منابع ندارد.
در شرایطی که میتوان با سرمایهگذاری و همچنین استفاده از فناوریهای جدید، تولید این چاهها را نسبت به دوره جوانی آنها نهتنها حفظ کرد، بلکه افزایش هم داد، چرا نباید در این راستا حرکت کرد؟ عمل کردن بر خلاف این رویکرد آیا کفران نعمت نیست؟ در شرایطی که افزایش یک درصدی ضریب برداشت نفت، درآمد نفتی کشور با نرخ بشکهای ۵۰ دلار در حدود ۷۰۰ میلیارد دلار افزایش مییابد، تردید و تأخیر در این مسئله چه معنایی میتواند داشته باشد؟
در خصوص افزایش ظرفیت صادارتی نفت کشور نیز تأکید میشود که بازار نفت، بازار دائمی با قواعد و سازوکارهای ثابتی نیست. جایگاه نفت و انرژیهای فسیلی به لحاظ ارزش در حال کاهش است. رقابت شدیدی هم میان دارندگان نفت برای عرضه هرچه بیشتر نفت و کسب سرمایه با قیمتهای منطقی ایجاد شده است. تولیدکنندگان نفت در بازار با توجه به سرمایهگذاریهای انجامشده در حال افزایش است و ایجاد و حفظ بازار فروش برای تولیدکنندگان سخت شده است.
از سوی دیگر، ماندن نفت در چاهها و میدانهای نفت، دستاوردی جز کاهش تدریجی ارزش این سرمایههای خدادادی ندارد. در شرایطی که بازار محصولات این ماده خام تحت تأثیر ملاحظات زیستمحیطی و حتی اقتصادی رو به کاهش است، آنچه اهمیت دارد، تولید و فروش هرچه بیشتر نفتخام و گاز و استفاده بهینه از منابع درآمدی حاصل از آن در حوزههای اقتصادی و توسعهای ماندگار است.
علیرضا سلطانی
منبع: روزنامه شرق
نظر شما