کاهش حوادث فرآیندی نیازمند یکپارچگی در بهکارگیری همزمان سه رویکرد فناوری و استانداردها، نظام اثربخش مدیریت اچاسئی و فرهنگ متعالی اچاسئی است.
نخستین عامل یعنی «فناوری و استانداردها» شامل بهبودهای مهندسی و بهکارگیری فرصتهای کاهش ریسک در مرحله طراحی است. حدود ۷۰ درصد فرصتهای کاهش ریسک در مرحله طراحی وجود دارد و چنانچه به دلایل مختلف نظیر ضعف در طراحی از دست برود، کنترل ریسکهای باقی مانده در مرحله بهرهبرداری، بسیار دشوار، هزینهبر و گاه غیرممکن میشود.
دومین عامل، ایجاد نظام مدیریت اچاسئی با تأکید بر مدیریت یکپارچه در همه جنبههای ایمنی، بهداشت، محیط زیست و مدیریت ریسکهای عملیاتی و انطباق با الزامات و رویهها و نظام کنترل و پایش و اقدامهای اصلاحی است.
عامل سوم که تضمینکننده موفقیت تلاشهای سازمان و سرمایهگذاری انجام شده در عوامل نخست و دوم است، فرهنگ متعالی اچاسیی است که مبتنی بر رفتار فردی کارکنان بر مبنای اهداف، مقاصد مشترک، تعهد رهبری مشهود و پاسخگویی بوده و منجر به تولید یک هنجار رفتاری در سازمان و کاهش خیرهکننده حوادث میشود که از آن به عنوان فرهنگ اچاسئی یاد میشود بنابراین اچاسئی در همه لایهها از ایده تا طراحی و در همه مراحل ساخت، بهرهبرداری و عملیات تا مراحل برچیدن، تدارکات، خرید کالا و خدمات، مدیریت تغییر و مدیریت ارتباطات نقشی پیچیده و سرنوشتساز دارد که استقرار همه این عوامل نیازمند مشارکت همگانی و فراگیر همه فرآیندهای سازمانی است.
از منظر اصول مدیریت راهبردی، تمرکز راهبردی در نواحی عملکردی، فعالیتهای ایجاد ارزش و اهداف کلی در چرخه حیات متفاوت است و در نتیجه راهبردهای اچاسئی نیز متفاوت خواهد بود. نکته مهم این است که بیشترین تأثیرپذیری مراحل چرخه عمر از راهبردهای اچاسئی در مراحل طراحی، ساختمان و نصب، تولید تجاری و سالخوردگی است. بر این اساس در ادامه به راهکارهای مبتنی بر راهبردهای حیطه اچاسئی بهعنوان رویکردی مؤثر بر کاهش حوادث فرآیندی پرداخته میشود:
راهبرد گروه نخست - ایمنی ذاتی: این راهبردها در طراحی تأسیسات جدید عملیاتی بهکار گرفته میشوند. بر مبنای این راهبردها طرحهای توسعه باید با بهکارگیری سازوکارهای مشخص تأسیسات خود را طراحی ایمن و تا جای ممکن موضوع ایمنی تأسیسات را در ذات آن نهادینه کنند.
ایمنی ذاتی بیانگر حذف یا کاهش خطر بهوسیله تغییر فرآیند یا مواد شیمیایی مورد استفاده یا شرایط فرآیند است، بهگونهای که وضع جدید خطرناک نیست یا درجه خطر پایینتری داشته باشند. مرکز ایمنی فرآیند آمریکا چهار رویکرد اصلی در راهبرد ایمنی ذاتی تعیین کرده است:
جایگزینی: استفاده از مواد/ فرآیند با خطرات کمتر.
کمینهسازی: استفاده از مقادیر کمتر مواد خطرناک یا کاهش اندازه تجهیزات و مخازن.
معتدلسازی: کاهش درجه خطر با رقیقسازی، سردسازی یا سایر گزینهها که باعث میشود فرآیند در شرایطی با درجه خطر کمتر کار کند.
سادهسازی: حذف پیچیدگیهای غیرضروری از طراحی و سادهسازی فرآیندها
طرحهای توسعهای صنعت نفت باید با بهکارگیری سازوکارهای مشخص تاسیسات خود را طراحی ایمن و تا جای ممکن موضوع ایمنی ذاتی تأسیسات را در آن نهادینه کنند.
راهبردهای گروه دوم - کنترل عملیات/ایمنی فرآیند، فرهنگ سلامت، ایمنی، محیط زیست: این راهبردها با بخش عمدهای از چرخه حیات ارتباط داشته و از لحاظ میزان تأثیر در شرایطی قرار دارند که قابل تبدیل به بازیگر اصلی هستند بنابراین این راهبردها باید در مراحلی ویژه از چرخه حیات اتخاذ شده و تمرکز راهبردی سازمان بر این راهبردها قرار گیرد.
راهبرد کنترل عملیات/ ایمنی فرآیند بهمنظور دستیابی به هدف کاهش رویدادهای فرآیندی بهکار گرفته میشود. بهمنظور موفقیت در این راهبرد لازم است علل و ریشههای رویدادهای فرآیندی شناسایی و حذف شوند. از آنجا که در عمده واحدهای فرآیندی، تأسیسات توسط افراد طراحی و راهبری میشود، عمده علل رویدادهای فرآیندی نیز ناشی از خطاهای انسانی است. راهبرد هدایت عملیات با هدف کاهش خطاهای انسانی و کنترل رفتاری دقیق بر کارکنان عملیات طرحریزی میشود. این راهبرد در سه رویکرد زیر تجلی مییابد:
عملیات: تمرکز بر فعالیت اپراتورها نظیر تعویض شیفت، ثبت دفاتر و فرمها، بازدید تجهیزات، دریافت و صدور دستورالعملهای بهرهبرداری، ارتباط اثربخش.
مهندسی: ارزیابی فنی دادههای فرآیندی که توسط اپراتورها جمعآوری شده است.
مدیریت: فعالیت مدیران که بر مبنای دادههای عملیات و ارزیابی فنی مهندسی تصمیمهای لازم برای بهبود مستمر فرآیند را دریافت میکنند.
فرآیند درسآموزی از حوادث، یکی از فعالیتهای مهم است که میتوان از آن برای پیشگیری از وقوع و تکرار حوادث مشابه در بخشهای مختلف صنعت بهره گرفت. این فرآیند دارای ارتباط قوی با عملکرد و فرهنگسازمانی است زیرا دانش بهدستآمده درباره علل حوادث میتواند امکان استقرار اقدامهای پیشگیرانه و کنترلی را فراهم کرده و با شناخت الگوهای ذهنی افراد نسبت به سیستم، امکان بهبود رفتار ایمنی جهت کاهش حوادث فرآیندی و شغلی فراهم شود. همچنین دادههای قابلیت اطمینان جمعآوری شده درباره نوع شکست و فرکانس رخدادها، ورودی های ضروری برای فرآیند تجزیه و تحلیل ریسک و همچنین شاخصهای عملکرد ایمنی را فراهم میکند.
ارتقای فرهنگ اچاسئی نیز متأثر از لایههای کارکنان، محیط کار، سازمان و جامعه است و تنها محیط سازمان شکلدهنده این عوامل نیستند. واژگان کلیدی ارزش، نگرش و باور در کنار شایستگی کارکنان (دانش، مهارت، توانمندی) شکل دهنده رفتار فرد است و آنچه که برآیند کلی آن در سازمان است با فرهنگ شناخته میشود. اهمیت مقوله فرهنگ اچاسئی در تثبیت روند بهبود وضع ایمنی در تأسیسات فرآیندی به مثابه نخ تسبیح است و زمانی نظام مدیریت اچاسئی اثربخش خواهد بود که سازمان فرهنگ بهبودیافته و مترقی را نهادینه کند. فرهنگ اچاسئی در پنج پله از ضعیفترین به قویترین قابل طبقهبندی است و با علائم بالینی برای تشخیص فوری سطح فرهنگ به شرح زیر است:
فرهنگ بیمار: وقوع حوادث را جزئی از کسبوکار خود میداند و افرادی که عامل حادثه بودهاند یا دچار حادثه شدهاند، از کار اخراج میشوند.
فرهنگ واکنشی: عمدتاً پس از وقوع حوادث توجه سازمان به اچاسیی بسیار جدی شده اما پس از مدتی دوباره فراموش میشود.
فرهنگ حسابگر: آمارهای زیادی در اچاسیی تولید میشود. ممیزیهای زیادی نیز انجام میشود.
فرهنگ کنشی: منابع برای پیشگیری از حوادث فراهم است، مدیریت دارای ذهن باز است اما گاهی با مشاهده آمارها ناراحت میشود.
فرهنگ خلاق: اچاسئی و سود در یک جایگاه قرار دارند.
به نظر نگارنده، عمده سازمانهای عملیاتی در صنعت نفت در سطح فرهنگ بین پله دوم و سوم قرار دارند. در نتیجه شرکتهای عملیاتی نفت و گاز باید با بهکارگیری رویکردهای ارزیابی فرهنگ اچاسئی، ابتدا سطح فرهنگ سازمان را شناسایی و در ادامه با تدوین و اولویتبندی برنامههای بهبود، اقدامهای ارتقای فرهنگ اچاسئی را اجرایی کنند.
راهبردهای گروه سوم - راهبرد نگهداری داراییهای فیزیکی: این راهبرد نتیجه تکامل سیستم بوده و به تنهایی تأثیر قابلملاحظهای بر عملکرد راهبرد اچاسئی در تأسیسات فرآیندی ندارد به این معنا که در صورت رعایت نشدن استانداردهای طراحی ایمن و مستقر نکردن سازوکارهای کنترل عملیات و ایمنی فرآیند نمیتوان انتظار داشت با اجرای تنها راهبردهای نگهداری داراییهای فیزیکی در پیشگیری از وقوع حوادث فرآیندی موفقیتی حاصل شود. در نتیجه نیل به نتیجه مطلوب با بهکارگیری این راهبرد مستلزم این است که راهبردهای گروه نخست و دوم نیز بهکارگرفته شده باشد.
یکی از چالشهای عمده در صنایع فرآیندی، دستیابی به درجه بالایی از یکپارچگی داراییهای فیزیکی با افزایش قابلیت دسترسی تجهیزات، فعال بودن لایههای حفاظت ایمنی و همزمان کاهش هزینه است. این موضوع نیازمند یکپارچگی ایمنی تاسیسات و مدیریت داراییهای فیزیکی است. بهصورت عام راهبردهای نگهداری داراییهای فیزیکی در صنایع فرآیندی عبارتند از:
نگهداشت اصلاحی: در این راهبرد پس از بروز خرابی تعمیر انجام میشود.
نگهداشت پیشگیرانه بر مبنای زمان: مبنای این راهبرد مشخصههای قابلیت اطمینان تجهیزات است. برنامه نگهداشت به صورت متناوب و با هدف کاهش نرخ شکست ناگهانی تجهیزات اجرا میشود.
نگهداشت بر مبنای فرصت: این راهبرد در ترکیب با راهبرد نگهداشت پیگیرانه به کار گرفته شده و در صورت ایجاد فرصت ناشی از توقف تجهیزات، فعالیتهای نگهداشت کامل بهکار گرفته میشود.
نگهداشت پیشبینانه بر مبنای وضع: در این راهبرد تصمیمهای مربوط به نگهداشت تجهیزات بر اساس ارزیابی دادههای حاصل از پایش وضع گرفته میشود.
شرکتهای عملیاتی صنعت نفت باید با اتخاذ راهبردهای اثربخش درباره داراییهای فیزیکی، اهداف کلیدی بیشینه کردن کارآیی و قابلیت دسترسی تجهیزات، کاهش مقدار خرابی تجهیزات، اطمینان از عملیات ایمن فرآیند و کمینهسازی هزینههای کلی عملیات فرآیندی را محقق کنند.
*بخش نخست و دوم این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
بخش نخست: نگاهی بر نقش و اهمیت نظام مدیریت اچاسئی
بخش دوم: علل بروز حوادث در صنعت نفت چیست؟
شهرام احمدی
معاون ایمنی و آتشنشانی اداره کل بهداشت، ایمنی، محیط زیست و پدافند غیرعامل وزارت نفت
نظر شما