** نگاهی به صنعت گاز کشور در دو سمت عرضه (با محوریت پارس جنوبی، بزرگترین میدان گازی جهان) و تقاضا (با سهم قابلتوجه بخشهای خانگی و تجاری، به شکل گاز و برق)، با لحاظ ارقام سرانگشتی افت طبیعی تولید (Decline) و رشد تقاضای گاز میتواند تصویری «به قدر کافی» واضح از کسری پیشرو به دست دهد: تقریباً در حوالی حداکثر تاریخی تولید گاز از پارس جنوبی هستیم، رشد تقاضا ادامه دارد و در آینده نزدیک، تقاضا از عرضه پیشی میگیرد.
** مقدمه دوم اینکه گاز علاوه بر نقش اصلی در ایجاد رفاه برای عموم مردم (همانند دیگر سوختهای ارزان)، پیشران توسعه صنعت پتروشیمی و صنایع انرژیبر (مانند فولاد) نیز بوده است. به بیان دیگر، بخش اصلی ارزش افزوده صادرات کشور را صادرات انرژی به اشکال واضح (نفت، میعانات گازی، مایعات گازی، گاز و ...) و غیرواضح (محصولات پتروشیمی زنجیره متانول، اوره و آمونیاک، همچنین انرژی بهکاررفته در تولید فولاد، سیمان و حتی صنایع غیرانرژیبر) تشکیل میدهد و نقش گاز در این میان کلیدی است. برای نمونه صادرات متانول برای کشوری که در همه فرصتهای صادرات گاز (ترکیه، ترکمنستان، عراق، امارات، پاکستان، عمان و ...) با چالشهای مالی، قراردادی، فنی و ... دستوپنجه نرم میکند، همان صادرات گاز با موانع کمتر و نقدپذیری بیشتر است.
** مهمترین مدعای یادداشت کوتاه حاضر این است که اگرچه امکان بهینهسازی (Optimization) در هر دو سمت عرضه و تقاضای گاز کشور وجود دارد، مسئله اصلی را باید در سمت تقاضا جستوجو کرد. مشکل تقاضای گاز، یک پاسخ اصلی به نام «اصلاح قیمت» دارد و انبوهی پاسخ فرعی، کمتأثیر یا بیارتباط دیگر. مهم آنکه مشکل اصلی کشور در تولید گاز نیز به همین مسئله بازمیگردد، چراکه دلیل اصلی عدم توسعه دهها مخزن گازی چیزی به جز «قیمت» پایین گاز نیست.
** در پاسخ به سؤال درست «چگونگی مدیریت تقاضا» سه راهبرد اصلی وجود دارد:
۱- اصلاح قیمت گاز طبیعی با تمرکز بر مصارف انرژی آن، به شکلی که منعکسکننده هزینه فرصت باشد (این رقم قطعاً بهمراتب کمتر از قیمت صادرات به ترکیه و عراق و... است، چراکه ارقام صادرات گاز قابل توسعه چندبرابری نیستند و عمده فرصتهای صادرات با ناکامی مواجهاند)؛
۲- توسعه انرژیهای تجدیدپذیر با استراتژیهای متنوع برای تأمین پایدار و بلندمدت برق (که نیازمند اصلاح قیمت برق و گاز است)؛
۳- بهینهسازی انرژی (نه با راهکارهای آزموده) براساس شکلگیری بازاری مبتنی بر صرفه اقتصادی کاهش مصرف (ناشی از اصلاح قیمتها).
پاسخهای غیرمرتبط (و عمدتاً مبتنی بر راهکارهای غیرقیمتی) از چارچوبی «شبهاقتصادی» برخوردارند که مشابه آن در بازارهای متعدد از خودرو و مسکن گرفته تا ارزاق عمومی آزموده و با ناکامی مواجه شده است.
چارچوبهای مذکور از ادبیات و فرمولهای اقتصادی بهره میگیرند، اما مبانی مسلم و اصول بازار در آنها کمرنگ هستند، از این رو هرگز به نتیجه نمیرسند. به نظر میرسد اگرچه عبور از بحران گاز در کوتاهمدت میتواند با سبدی از راهکارهای «غیراساسی» صورت گیرد، برای مدیریت پایدار مسئله در میانمدت باید به سراغ راهکارهای سهگانه فوق رفت.
رامین فروزنده
منبع: PetroView
نظر شما