گفتوگو با با مجید رئوفی، تحلیلگر ارشد انرژی در دانشکده انرژی دانشگاه صنعتی شریف انجام شد. او در مدت حدود ۲ ساعت با آرامش به پرسشهای شبکه اطلاعرسانی نفت و انرژی (شانا) با محور چین، نیازهای انرژی این کشور و نقش ایران در تأمین این نیازها پاسخ گفت و تأکید کرد: همیشه نقطهای تعادلی در روابط میان ایران و چین وجود دارد.
او با بیان اینکه ما هم اکنون باید تلاش کنیم ابعاد مختلف بخش انرژی چین را برای سیاستگذاران و تصمیمگیران کشور بشناسانیم، تصریح کرد: امنیت انرژی و راهبرد امنیت انرژی به ایران اجازه نمیدهد تمامی نفت خود را به یک کشور صادر کند، نه ما چنین کاری میکنیم و نه چین.
**همه دارندگان منابع نفت و گاز جهان بهدنبال حضور در بازار چین هستند و رقابت شدیدی میان آنهاست.
**رئیسجمهوری آمریکا در تلاش است تولیدکنندگان شیل را وادار به افزایش تولید کند.
**قرن آینده قرن آسیاست و سردمدار آن ابتدا چین و سپس هند و اندونزی هستند.
**کشورهایی مانند عربستان و امارات سند همکاری جامع راهبردی با چین امضا کردهاند.
**چین با ۷۸ کشور و پنج سازمان منطقهای در پنج قاره جهان شراکت دارد.
**هر کشوری که نفت و گاز دارد، اگر به چین توجه نکند مشکل سیاستی یا فکری دارد.
**عربستان و امارات بزرگترین شرکای تجاری چین در منطقه هستند و عراق در سال ۲۰۲۱ بیشترین جذب سرمایه را داشت.
**ما هم اکنون باید تلاش کنیم ابعاد مختلف بخش انرژی چین را برای سیاستگذاران و تصمیمگیران کشور بشناسانیم.
**مصرف کنونی گاز چین بیش از ۳۳۰ میلیارد مترمکعب در سال است و گاز، آینده انرژی چین است.
**۹۰ درصد زنجیره تأمین انرژی خورشیدی در دنیا در اختیار چین است و آنها سبب شدند شرکتهای بزرگی در بخش تجدیدپذیر ورشکسته شوند.
**امنیت انرژی و راهبرد امنیت انرژی به ایران اجازه نمیدهد همه نفت خود را به یک کشور صادر کند، نه ما چنین کاری میکنیم و نه چین.
**ما پول کافی برای سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز برای رسیدن به اهداف تولیدیمان را نداریم، الان هم سرمایه در اختیار چینیهاست.
متن کامل این گفتوگو را در دو بخش میتوانید در شانا بخوانید ...
بهعنوان نخستین پرسش، چین چه جایگاهی در بازار مصرفکنندگان انرژی جهان دارد؟
چین امروز بزرگترین مصرفکننده انرژی دنیاست. بر اساس آمار بیپی در سال ۲۰۲۱ این کشور ۲۶.۱ درصد کل انرژی دنیا را مصرف کرده است؛ یعنی بیشتر از یکچهارم، بنابراین چین بزرگترین و بهترین بازار ممکن برای همه دارندگان منابع انرژی است. این کشور از سال ۱۹۹۳ میلادی واردکننده نفت و از سال ۲۰۰۷ واردکننده گاز طبیعی است. چین سال ۲۰۲۰ روزانه بیش از ۱۰ میلیون بشکه نفت و تقریباً ۱۴۰ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی وارد کرد. به همین دلیل، همه دارندگان منابع نفت و گاز جهان بهدنبال حضور در این بازار هستند و رقابت شدیدی میان آنها وجود دارد.
با توجه به از دست رفتن بازار آمریکا برای تولیدکنندگان انرژی، چین و هند را باید مقصد اصلی نفت و گاز در چند دهه آینده دانست.
کاملاً درست است. ایالات متحده آمریکا هماکنون تولیدکننده بزرگ نفت است. درست است که در دو سال اخیر بهدلیل شیوع کرونا مقداری تولید نفت این کشور افت کرده، اما به هر حال انقلاب شیل در این کشور سبب شد بازار نفت دنیا تغییر کند. پیش از شیوع کرونا ایالات متحده بیش از ۱۲.۵ میلیون بشکه نفت تولید میکرد و چند ماه حتی به مرز ۱۳ میلیون هم نزدیک شد، اما بهدلیل قیمتهای پایین نفت در سال ۲۰۲۰ و کاهش سود تولید شیل، تولید کاهش یافت، البته با افزایش قیمت در سال ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ تولیدکنندگان شیل هم رغبتی به افزایش تولید نشان ندادند. برنامه اصلی بسیاری از شرکتهای تولیدکننده نفت شیل، بازگرداندن جریان نقدی آزاد حداکثری است تا پول نقد بیشتری به سهامداران خود بازگردانند. پس از سالها تخصیص سود کم به سهامداران بهدلیل سرمایهگذاری برای افزایش تولید، آنها تلاش دارند سهامداران خود را راضی نگه دارند، اما با وجود استقبال سهامداران از این سیاست، عموم مردم نگران این وضع هستند زیرا انضباط سرمایهای سختگیرانه بازیگران بزرگ شیل به این معناست که تولید نفت ایالات متحده رشدی کند خواهد داشت و سبب میشود قیمتهای خردهفروشی سوخت در آمریکا برای مدت طولانیتری بالا باقی بماند.
بایدن، رئیسجمهوری آمریکا هماکنون در تلاش است تولیدکنندگان شیل را وادار به افزایش تولید کند. حتی آنها را تهدید کرده اگر به تولید شیل نپردازند، مجوز آنها برای سالهای بعد باطل میشود. با این وصف، آمریکا که بزرگترین تولیدکننده نفت جهان است، بزرگترین مصرفکننده هم هست و بخش عمده تقاضای وارداتی خود را از کانادا و مکزیک تأمین میکند و تمرکز نگاهش به آسیای غربی نیست. عربستان و سایر تولیدکنندگان بزرگ نفت، بازار خود را در آمریکا از دست دادهاند، همچنین تقاضای نفت در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی (OECD) به سطح تقریباً ثابتی رسیده است؛ بخشی از کشورهای اتحادیه ملل جنوب شرق آسیا (آسهآن) هم اگرچه متقاضی بازار نفت هستند، تقاضا در بازار چین و هند رو به رشد خواهد بود.
کدامیک بیشترین تقاضا را دارد؟ چین یا هند.
چین با اختلاف، تقاضای بالاتری دارد. همانطور که در بسیاری از تحلیلها آمده، قرن آینده قرن آسیاست و سردمدار آن ابتدا چین و بعد هند و اندونزی هستند که با رشد اقتصادی بسیار بالا به سمت تولید بیشتر میروند. حرکت به سمت تولید بیشتر یعنی نیاز فراوان به انرژی. این را هم باید اضافه کنم که بازار چین افزون بر اینکه بازار بسیار مهمی برای دارندگان نفت و گاز است، مدنظر تولیدکنندگان زغالسنگ دنیا هم قرار دارد. پارسال، اختلال در بازار زغالسنگ، بر بازار گاز، نفت، فرآورده و حتی ماژولهای انرژی خورشیدی اثر گذاشته است، زیرا بخشی از زنجیره تأمین در صفحههای خورشیدی به سوخت زغال سنگ نیاز دارد. وقتی سوخت زغال سنگ از استرالیا به چین نیامد، قیمت پلیسیلیکون چهار برابر شد و شاهد افزایش قیمت تمامشده برق ناشی از انرژی خورشیدی بودیم.
آیا سایر تولیدکنندگان نفت و گاز هم مانند ایران با چین سند همکاری امضا کردهاند؟
کشورهایی مانند عربستان و امارات سند همکاری جامع راهبردی با چین امضا کردهاند. چین با ۷۸ کشور و پنج سازمان منطقهای در پنج قاره جهان شراکت دارد، برای نمونه عنوان سند همکاری این کشور با پاکستان «مشارکت راهبردی همکارانه تحت هر شرایطی» است؛ چین و عراق «مشارکت راهبردی» دارند. یک سطح بالاتر از آن، «همکاری جامع راهبردی» است که کشورهای کمتری این سند همکاری را امضا کردهاند. ایران، عربستان، امارات و مصر در منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا با چین، چنین مشارکتی دارند. روسیه هم همینطور. با توجه به گذار انرژی که داغتر از همیشه، مدنظر اقتصادهای بزرگ جهان قرار گرفته، هر کشوری که نفت و گاز دارد، اگر به چین توجه نکند مشکل سیاستی یا فکری دارد. امروز مهمترین بازار انرژی دنیا، چین است. به همین دلیل کشورهایی مانند عراق، عربستان، امارات و همه کشورهای همسایه ما که در عمل در بلوک ایالات متحده آمریکا بودند، امروز بیشترین ارتباط را با چینیها دارند و به این کشور نزدیک میشوند. برای نمونه، عربستان و امارات بزرگترین شرکای تجاری چین در منطقه هستند و عراق در سال ۲۰۲۱ بیشترین جذب سرمایه را در قالب ابتکار کمربند و راه چین داشته است.
ایران و چین قرار است در قالب سند همکاری در چه بخشهایی همکاری داشته باشند؟
همانطور که مطلع هستید سندی که بین دو کشور امضا شده فقط یک سند جامع راهبردی است، یک نقشه راه است که در آن هیچ قراردادی امضا نشده و هیچ پروژهای تعریف نشده است. «سند همکاری جامع ۲۵ ساله» تنها یک سند همکاری است که در آن کلیات و زمینههای همکاری بیان شده و مسائلی که ممکن است در آینده با آن روبهرو شویم، البته در مراحل بعد پروژههای مختلف همکاری میان دوکشور تعریف میشود. ما هم اکنون باید تلاش کنیم ابعاد مختلف بخش انرژی چین را برای سیاستگذاران و تصمیمگیران کشور بشناسانیم؛ برای امضای قراردادهای مناسب و در جهت منافع ملی کشورمان، باید بدانیم کدام نهادها در چین اثرگذارند و شرکتهای ایرانی با چه شرکتهایی باید کار کنند، تأمین مالی در چین چند نوع است، بخش انرژی چین از اساس به کدام سمت حرکت میکند، نگاه سیاستگذاران این کشور به کدام سمت است و نهادهای مهم و اثرگذار این کشور چه بخشهایی هستند، نحوه تعامل با نظام بانکی این کشور باید به چه صورتی باشد، ابتکار کمربند و جاده چطور میتواند به ما در این تعامل کمک کند، اگر تحریمها ادامه یابد، چه شرکتهایی میتوانند با ما همکاری کنند و اگر تحریمها رفع شود چه شرکتهایی علاقهمندند و میتوانند وارد ایران شوند، افایتیاف چقدر در همکاری با چین مؤثر است و... زمانی که این مسائل برای سیاستگذاران ما مشخص شود، بعد از آن میتوانیم اولویتها و پروژهها را هم تعریف کنیم. مثلاً وزارت نفت اولویتهای خود را برای توسعه میدانهای نفتی، گازی و نوع قراردادی که میتواند با شرکتهای چینی همکاری کند، مشخص کرده است.
بخش انرژی چین به چه سمتی حرکت میکند؟ بر اساس آمارها، مصرف نفت خام این کشور تا سال ۲۰۵۰ روند کاهشی دارد، اما مصرف گاز در این کشور همچنان صعودی است و عدهای بازار آینده چین را بازار گاز میدانند.
برای درک بهتر این موضوع مقایسهای بین سبد مصرفی چین بین سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۲۰ ارائه میکنم. مصرف زغالسنگ، نفت و گاز این کشور بهترتیب از ۷۰.۲، ۱۶.۸ و ۴ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۵۷، ۲۰ و ۸ درصد رسیده است. مطابق چشماندازی که شرکت ملی نفت چین منتشر کرده، این کشور تا سال ۲۰۳۰ به اوج تقاضای نفتی خود میرسد که دقیقاً با سخنان شی جی پینگ که در سال ۲۰۲۰ در مجمع سازمان ملل گفت این کشور تا سال ۲۰۳۰ به اوج مصرف کربن میرسد و تقاضای نفت هم تا این سال به اوج خود میرسد، همخوان است. پس از این سال چین تلاش میکند تولید کربن را کاهش دهد. مطابق همین چشمانداز، تقاضای گاز چین هم تا سال ۲۰۳۵ با حدود ۳۰۰ میلیارد مترمکعب افزایش به ۶۱۰ میلیارد مترمکعب خواهد رسید.
باید توجه داشته باشید که مصرف کنونی گاز چین بیش از ۳۳۰ میلیارد مترمکعب در سال است که ۱۹۰ میلیارد مترمکعب آن از داخل تأمین میشود و باقی آن از طریق خط لوله میانمار، ترکمنستان و قزاقستان، خط لوله جدیدی از روسیه به نام قدرت سیبری یک و بخش دیگر را هم از طریق الانجی و از کشورهای آمریکا، قطر، استرالیا، اندونزی، مالزی و پاپوا گینه نو وارد میکند، البته بحثهایی هم مطرح شده مبنی بر اینکه قرارداد سیبری ۲ آلتای هم بین روسیه و چین امضا خواهد شد.
بنابراین گاز آینده انرژی چین است. پس از کشمکشی که بین کشورهای اروپایی و آسیایی وجود داشت سرانجام اروپاییها پذیرفتند گاز را جزو سوختهای سبز در نظر بگیرند، زیرا آنها هم متوجه شدهاند که امنیت انرژیشان با انرژیهای تجدیدپذیر تأمین نمیشود. انرژیهای تجدیدپذیر غیرقابل انعطاف هستند و نمیتوان خیلی به آنها اطمینان و اکتفا کرد، از سوی دیگر آلایندگی گاز نسبت به نفت و زغال سنگ بسیار کمتر است بنابراین آنها هم پذیرفتند گاز انرژی پاک است.
البته چینیها در سالهای اخیر سرمایهگذاری فراوانی هم در انرژیهای تجدیدپذیر کردهاند.
بله چین در سالهای اخیر با فاصله بسیار زیاد نسبت به دیگر کشورها، سرمایهگذاری گستردهای در بخش انرژیهای تجدیدپذیر داشته و سرآمد دنیاست. از سال ۲۰۱۶ سهم چین در بخش انرژیهای تجدیدپذیر دنیا به ۲۷.۴ درصد رسیده است، در واقع بیش از یکچهارم انرژی تجدیدپذیر در چین تولید میشود. تا سال ۲۰۱۶ آلمانیها سرآمد سرمایهگذاری در انرژیهای سبز بودند، اما امروز میبینیم در این بخش با مشکل مواجه شدند و حتی ممکن است نیروگاههای هستهای خود را هم فعال کنند. سهم انرژیهای تجدیدپذیر (مجموع انرژی خورشیدی، بادی، برقآبی و هستهای) در سبد مصرفی چین در سال ۲۰۱۱ حدود ۴.۸ درصد بود که در سال ۲۰۲۰ به ۱۵ درصد رسیده است.
جالب است بدانید که ۹۰ درصد زنجیره تأمین انرژی خورشیدی در دنیا در اختیار چین است. چینیها سبب شدند شرکتهای بزرگی مانند پاناسونیک و شرکتهای اروپایی و هندی در بخش تجدیدپذیر ورشکسته شوند و کنار بکشند، زیرا زنجیره تأمین آن در اختیار چینیها بود، البته شرکتهای ضعیف چینی هم در این مسیر ورشکسته شدند، اما شرکتهایی که مقداری حمایت دولت چین را داشتند و بزرگ عمل کردند، توانستند بازار را در اختیار بگیرند. در بخش انرژی بادی هم ۵۰ درصد زنجیره تأمین در اختیار چینیهاست.
سهم ایران از بازار انرژی چین چقدر است؟
پیش از پاسخ به این پرسش باید تأکید کنم امنیت انرژی و راهبرد امنیت انرژی به ایران اجازه نمیدهد تمامی نفت خود را به یک کشور صادر کند، نه ما چنین کاری میکنیم و نه چین میخواهد به یک کشور برای واردات نفت خود وابسته باشد، از طرفی باید به این موضوع هم توجه داشته باشید که تقاضای انرژی چین بسیار بالاست، آنها بر اساس راهبرد امنیت انرژیشان بهدنبال این هستند که حاملهای متفاوتی را در سبد انرژی خود داشته باشند تا بتوانند سهم زغالسنگ را در سبد خود پایین بیاورند و سهم گاز و انرژیهای تجدیدپذیر را بالا ببرند، به همین دلیل با کشورهای متعددی در زمینه انرژی همکاری میکنند، هم با عربستان، هم با روسیه، نیجریه، آنگولا، قزاقستان، عمان، عراق، امارات، ایران و...
ما در دو دوره پیش از تحریمها، جزو بزرگترین صادرکنندگان نفت به چین بودیم. بعد از سال ۲۰۰۰ در بسیاری مقاطع عربستان در جایگاه بزرگترین صادرکننده به چین قرار گرفت. قبل از این سال، بازار چین در اختیار عمان بود؛ اکنون هم عمان سهم سنتی خود را در بازار چین حفظ کرده است، منتها با توجه به اینکه تقاضا در چین دائم در حال رشد است و امروز بهطور میانگین به بیش از ۱۰ میلیون بشکه در روز رسیده، طبیعی است که عمان توان تأمین این نیاز را ندارد.
عربستان همچنان جایگاه خود را در چین حفظ کرده است؟
پس از سال ۲۰۰۰ جز یک سال که آنگولا صدرنشین شد، عربستان بزرگترین صادرکننده نفت به چین بود، اما روسیه در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ جای عربستان را گرفت. بر اساس قانونی که سال ۲۰۱۵ در چین تصویب شد، افزون بر سه غول بزرگ چینی، یعنی شرکت ملی نفت چین، ساینوپک و نفت فلات قاره چین، به پالایشگاههای کوچک موسوم به تیپاتها هم مجوز داده شد تا از کشورهای صادرکننده نفت بخرند و با واحد پول چین (یوآن) تسویه کنند. عربستان اما حاضر به معامله با تیپاتها نشد و اعلام کرد حاضر نیست با یوآن معامله کند و ترجیح میدهد با همان سه شرکت اصلی معامله کند، اما روسها پذیرفتند این کار را انجام دهند، به این ترتیب طی دو سال روسیه به بزرگترین صادرکننده نفت چین تبدیل شد و عربستان در رده دوم قرار گرفت. این را هم باید بگویم با اینکه عربستان یکی از بزرگترین صادرکنندههای نفت به چین است، اما بیشترین نفت خود را به ژاپن صادر میکند، امارات هم همینطور است.
در واقع چین بهدنبال توازن در میان واردکنندههای نفت خود است؟
چین بهدنبال توازن در منطقه خلیج فارس است زیرا در بلندمدت به امنیت تأمین انرژی خود نیاز دارد. ایران یا حتی روسیه هم نمیتوانند همه تقاضای چین را پوشش دهند. این موضوع، از مهمترین راهبردهای امنیت انرژی چین است. بر این نکته هم تأکید کنم که چین علاوه بر اینکه بزرگترین متقاضی نفت است، بزرگترین سرمایهگذار دنیا هم در این بخش هست. آمریکاییها سالهاست سرمایهگذاری بزرگی در بخش انرژی انجام ندادهاند. بسیاری از شرکتهای انرژی اروپایی هم بهدلیل سیاستهای مرتبط با تغییر اقلیم، ناچار شدهاند سرمایهگذاری خود را در این زمینه کاهش دهند و بیشتر روی تجدیدپذیرها متمرکز شوند. چینیها بهدلیل نیازی که به انرژی دارند و میخواهند آینده تأمین انرژی خود را تضمین کنند و مشکلی در سالهای آتی نداشته باشند، بزرگترین سرمایهگذار در این بخش هستند.
در واقع میتوانیم از سرمایه چینیها در بخش انرژی بهره ببریم؟
ما که آنقدر پول نداریم در بخش نفت و گاز خود برای رسیدن به اهداف تولیدیمان سرمایهگذاری کنیم، غربیها هم بهدلیل سیاستهای تغییر اقلیم سرمایهگذاری هنگفتی در این زمینه نمیکنند، الان هم سرمایه در اختیار چینیهاست، مثلاً همین قرارداد ۲۷ میلیارد دلاری که بین توتالانرژیز و عراق امضا شده اگرچه به نام انرژیهای سبز است، همه میدانند که عراق اصلاً ظرفیت ۲۷ میلیارد دلاری در این بخش ندارد. معلوم است که قسمت عمده آن پروژههای نفتی و گاز هستند، چون جریان غالب رسانهای بر تجدیدپذیرها و گذار انرژی و تغییر اقلیمی متمرکز است، بحث زیادی روی سرمایهگذاری انرژیهای فسیلی نمیشود.
با این حال همه نمودارها نشان میدهد سرمایهگذاری نفتی و گازی در این سالها بعد از توافق پاریس پایین آمده است، بنابراین چین بهترین گزینه است، ضمن اینکه دیدیم ساینوپک در همان دوران تحریمها با همه مشکلاتی که وجود داشت در پالایشگاه آبادان با ۲ میلیارد دلار سرمایهگذاری در سکوت کار خود را انجام داد. همیشه یک نقطه تعادلی در روابط میان ایران و چین وجود دارد تا جایی که بتواند منافع خود را تأمین کند یا قراردادی را پیش ببرد، جلو میآید، بنابراین نباید از چین هم انتظار خیلی زیادی داشته باشیم. همه کشورها بر اساس منافع خود همکاری میکنند. نزدیکی بیش از حد به ایران، سبب ایجاد فاصله میان رقبای منطقهای ایران و چین میشود و چین اصلاً در پی چنین موضوعی نیست.
این نگرانی وجود دارد که چینیها فناوری بالایی در بخش انرژی ندارند و اگر در بخش انرژی ایران وارد شوند نمیتوانند خواستههای ایران را برآورده کنند.
نه اصلاً اینطور نیست، واقعیت این است سیانپیسی، ساینوپک و شرکت ملی نفت فلات قاره چین از نظر فناوری واقعاً رشد کردهاند، به فناوری حفاری در آبهای عمیق و تحت فشار بالا دست یافتهاند، در حالی که این فناوری را تنها چند شرکت بزرگ چندملیتی در اختیار داشتند. برای نمونه، کشتی حفاری عظیم چینی تحت عنوان HD-981 با ۴۰ طبقه ارتفاع، قادر به حفاری تا عمق ۱۰ هزار فوت زیر بستر دریاهاست. یا در بحث شیلها تقریباً در حال دستیابی به فناوریهای جدید هستند، حتی در پروژه الانجی یامال در قطب شمال که توتالانرژیز شریک نوواتک بود و بعد از تحریم ترامپ کنار کشید، شرکت مهندسی نفت فلات قاره چین ۳۶ ماژول اصلی را ساخت و قرارداد ۸.۵ میلیارد دلاری برای تجهیزات و ۷ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلاری برای کشتیهای الانجیبر با روسها امضا کردند و توانستند سه واحد مجتمع یامال را به بهرهبرداری برسانند که کار بسیار بزرگی برای چینیها بود. افزون بر اینکه توانستند این کار را به نتیجه برسانند، دنبال این بودند زنجیره تأمین در بخش الانجی خودشان را تقویت کنند. در بخش افزایش ضریب بازیافت هم شرکتهای چینی توان فناورانه بسیار بالایی دارند.
یعنی میشود روی فناوری چینیها و حتی توسعه الانجی در ایران حساب کرد؟
مطابق سندی که شورای عالی انرژی در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ منتشر کرد ما باید به میزان تولید ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه نفت در افق ۱۴۲۰ برسیم، در بخش گاز هم تولیدمان باید به یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون مترمکعب در روز برسد که دست یافتن به این اهداف به سرمایهگذاری بالایی نیاز دارد. در این بین ما یک مسئله هم داریم؛ اغلب میدانهای جذاب ما از جمله پارس جنوبی به بهرهبرداری رسیدهاند و بهدلیل میعاناتی که دارند از جذابیت بالایی برخوردارند، در میدانهای خشکی از آنجا که میعانات نداریم جذابیت کمتری دارد که امروز با توجه به قیمتهای جهانی گاز، سرمایهگذاری در این بخش دوباره جذاب شده است بنابراین بر اساس سند شورای عالی انرژی باید تولید گازمان را هم افزایش دهیم. ما دومین کشور دارنده منابع طبیعی گاز دنیا هستیم، سرمایهگذاری در بخش گاز ایران همچنان جذابیت دارد.
رویا خالقی
پایان بخش نخست...
نظر شما