١٢٠ کیلومتری غرب اهواز (غرب رودخانه کارون)، مرز مشترک ایران و عراق در جنوب غربی ایران، دیروز (دوشنبه، دهم آبانماه) میزبان نقاشهایی از سراسر ایران بود تا نگاهشان را از نفت به تصویر در آورند و به نفت در آزادگان شمالی جان دهند.
«آزادگان شمالی» میدان مشترک ایران و عراق، دارای 6 میلیارد و 300 میلیون ذخایر نفت درجاست، تاخیرها، برداشت از این میدان را به آرزویی بدل کرده بود که طولانی شدن آن «صبر» خیلیها را سریز کرده بود، اما سرانجام امسال (سال 95) ایران توانست برداشت نفت خام از این میدان را به روزانه 75 هزار بشکه برساند.
هنرمندان نقاش از سراسر کشور دوشنبه 10 آبان ماه 1395، نخستین بار از میدان «آزادگان شمالی» بازدید کردند تا حس خود را از نفتی که با خون و رگ ایران عجین شده است، ثبت کنند؛ کاری دشوار و زمانبر است.
پاییز است اما هنوز ایران پاییزی نشده است، خبری از برگریزان و بارانهای گاه و بیگاه پاییز نیست، اما بازهم بهتر از گرمای طاقت فرسای جنوب است. قرار بر این بود تا هنرمندان در «خرماپزان» مهمان آزادگان شمالی نباشند و در هوایی مطبوع و از نزدیک در جریان پیشرفت صنعت نفت باشند، از دل این بازدید هم آثار هنری از کارشان خلق کنند.
پاییز و هوای گرم
از ابتدای امسال برداشت نفت از آزادگان شمالی آغاز شد، اثری از کارگران در محوطه نیست. بهرهبرداران و کارگران فنی در اتاقهای کنترل و دیگر واحدها در حال رصد کردن و فرایند برداشت نفت از میدان هستند. گروه هنرمندان پس از بر سر گذاشتن کلاههای ایمنی بازدید را آغاز میکنند.
«هوا چقدر گرمه»، روسری روشن دارد و مانتویی تیره، دستش را سایه بان چشمانش میکند. من هم عرق کردهام، اما گرمای هوا برایم آزاردهنده نیست. با این حال گرمای این فصل بهتر از روزهای سوزان ماههای مرداد و تیرماه است. «آن قدرها هم گرم نیست» میگویم و با هم به مشعل نگاه میکنیم.
رقص شعلهها روی مشعلها زیر آسمانی آبی، برایم زیبا و لذت بخش است. میگویم: «خیلی خوشحالم، میدان مشترک است و ما اکنون روزی 75 هزار بشکه برداشت میکنیم، خیلی زحمت کشیدند.»
میخندد: «مثل این که تو مشتاق تری».
«معلوم است، تولید نفت ما افزایش یافته است، در زمان تحریم سهم ما را گرفتند، عراقیها در آن سوی میدان تحریم نبودند از این رو با همکاری شرکتهای خارجی برداشت خود را افزایش دادند، اما ما با دست خالی این کار رو انجام دادیم.»
«راست می گویی، با این که این تاسیسات بی روحاند، اما نفت خون و روح ماست، من اینجا زندگی و شور و حرارت را میبینم» نگاهش می کنم، چشمانش پر از امید است. فاطمه پشنگ پور، خیلی کنجکاو است و دائم می پرسد. می گوید حالا که اینطور شد از ما هم با مشعلها عکس بگیرید!
چینیهای آرام
آفتاب می تابد و خبری از کم شدن تابش ندارد، به اتاق کنترل می رویم، تنها چند اپراتور در حال انجام کارها بودند.
شاخه بین المللی شرکت ملی نفت چین (CNPCI) پیمانکار اجرای فاز نخست توسعه میدان آزادگان شمالی در قالب قرارداد بیع متقابل است.
طرح توسعه میدان مشترک آزادگان شمالی در 2 فاز و هریک با ظرفیت تولید ٧٥ هزار بشکه نفت در روز اجرا میشود که با بهرهبرداری از آنها، برداشت نفت خام از آزادگان شمالی در مجموع به ١۵٠ هزار بشکه در روز می رسد.
براساس قرارداد اولیه، در صورت توافق میان شرکت ملی نفت ایران و این شرکت چینی، فاز دوم توسعه این میدان نیز به شرکت «سی ان پی سی آی» واگذار خواهد شد.
« همه کارهایی که برای تولید نفت انحام میدهند از اینجا رصد می کنید؟»
«بله». در اتاق کنترل است که همه فعالیتهایی که برای فرآورش نفت انجام شود مشاهده میشود و اگر اشکالی در کار باشد بلافاصله به واحدهای مربوطه اطلاع میدهند.
آزمایشگاه، واحد هوا، تزریق مواد شیمیایی و تولید برق واحدهای دیگری هستند که وارد آنجا میشویم. اینجا جان دارد و زنده است؛ اما از نگاه هنرمندان خیلی خشک و بی روح است. عکاس جوانی که از تاسیسات عکس می گیرد می گوید: « خیلی بی روح است و من عکس های این فرمی را دوست ندارم» اما بازهم عکس می گیرد. اما نقاشها برخلاف او هستند، علاقه شان به تاسیسات و توضیحها نشان میدهد که از این برنامه لذت بردهاند و شاید هم آثار خوبی خلق کنند.
بومهای نقاشی پیوند نفت و فرهنگ ایران را ثبت می کنند
مینوش حقیقی، کارشناس ارشد نقاشی میگوید:« فرهنگ و تمدن هر کشوری نشان دهنده هویت آن کشور است و ما می خواهیم با بومهای نقاشی مان ارتباط صنعت نفت با زندگی و فرهنگ مان را نشان دهیم.»
گرمای هوا بیشتر شده است، بازدید تمام شده و این بار نوبت بومهای نقاشی است که در کارگاهی زیر آسمان آزادگان شمالی برپا شوند. نقاشها نگران رفتن نور هستند و هرکدام ایدهای برای برپا کردن بوم شان دارند و من نگران این که بالاخره قرار است چه اثری خلق شود، آیا نگاهها تلخ است یا زندگی را نشان میدهد؟
علیرضا مژده، نقاشی که در فاصلهای دورتر از دوستانش بوم نقاشی خود را برپا کرده است، تاسیسات نفتی را می کشد، با رنگهای سرد و نگران آفتاب است. میپرسم: حس شما از امروز این است؟ میخندد و میگوید: «خب خیلی وقت نداشتیم در تاسیسات باشیم، باید حداقل سه روز اینجا باشیم و بتوانیم ارتباط برقرار کنیم. باید بتوانیم برخورد بصری با این میدان داشته باشیم که آن طور که دوست داشتم نشد، وقت نبود.»
با این حال نقاشی در این کارگاه را سخت می داند و می گوید: « به هر حال بدون اتود نقاشی می کنیم، اما خیلی امیدوارم کار خوبی در بیاید.»
همه چیز را زیبا می بینم، نفت یعنی شور
من عاشق رنگ هستم، نقاشی با رنگ های شاد یعنی شور زندگی و امید. نقاشی «فاطمه پشنگ پور» به خاطر رنگهایی که دارد برایم جذاب است، او هم مانند نقاشی که کشیده بود، پر از شور و هیجان بود، همان طور که از نگاه کردن به تاسیسات لذت می برد، امید را هم در نقاشی خود ثبت کرد. «من اینجا را خیلی زیبا می بینم.»
احساساتی است و با حس زندگی حرف می زند:« فکر میکنم نفت خون این مردم است»
رنگ آبی را بر می دارد و به نقاشی خود ادامه می دهد: «من نفت را روشن میبینم زیرا همه ایران از دور افتاده ترین فردی که در ایران زندگی می کنه از نفت سهم دارد تا آنهایی که اینجا زندگی می کنند، نفت برای من زندگی هست، اینجا قلب ایران است و شور زندگی اینجا می تپد.»
آفتاب رفته است، حالا مشعلها با زیبایی هرچه تمامتر در مقابل هنرمندان رخی نشان می دهند و رقصی زیبا را در آسمان به نمایش می گذارند و من سیر نمی شوم از تصاویری که این بار نقاشان از آزادگان شمالی، نفت، قدرت ایران در جهان به تصویر میکشند.
نظر شما