در نگاه نخست، شاید بتوان مدعی شد که اتفاق خاصی رخ نداده است جز اینکه اعضای پیمان نفتی اوپک، تصمیم گرفتهاند 1,2 میلیون بشکه از تولید روزانه خود کاهش دهند که این مسئله باعث میشود بهای نفت در ابتدا به شکلی اورژانسی افزایش یاید و بعد از آنکه طبق معمول، اعضای این سازمان نفتی از تعهد خود عقبنشینی کردند، دوباره بهای نفت براساس میل و اشتهای کشورهای تولید و صادرکننده محصولات صنعتی کاهش مییابد.
طبیعی است که نمیتوان این تحلیل کلیشهای را در مورد نشست 171 رد کرد و هر لحظه و ثانیه برای تصمیمات هر سازمان اقتصادی نیز میتوان چنین آیندهای را پیشبینی کرد؛ اما فارغ از این بدانگاری، نکتهای که در مورد آخرین نشست اعضای اوپک نمیتوان کتمان کرد، بالاگرفتن حد و ضریب رویکرد و تعامل دیپلماتیک در سازمان مورد بحث است. اعضای اوپک درست در شرایطی تصمیم گرفتند که 1,2 میلیون بشکه از تولید روزانه خود کاهش دهند که جهان اقتصادی تحتتأثیر ماجراجوییهای سیاسی- اقتصادی عربستان و ازسویدیگر، دستاندازهای ایجادشده بر سر راه کاهش تولید نفت ازسوی کشورهای دیگر، قطعا به این باور رسیده بود که میتواند همچنان زیر سایه فقدان گفتار مشترک در میان کشورهای اوپکی، بهای کمی برای خرید نفت بپردازد و ازسویدیگر، سود بیشتری از تولید و صادرات محصولات صنعتی بهواسطه بهرهبرداری از نفت ارزان، عاید خود کند.
توافق اوپک در نشست «171» درعمل نشان داد که هنوز اعضای این سازمان میتوانند رویکرد عقلایی برای داراییهای طبیعی خود داشته باشند؛ البته به باور نگارنده این پیروزی تا حد بسیار زیادی مدیون رفتار دیپلماتیک ایران در حوزه نفت است و بعد از آن، همراهی کشورهای غیراوپکی نظیر روسیه نیز نقش مهمی در بهدستآوردن این نتیجه ایفا کرده است.
روسها برای تعدیل بهای نفت در بازارهای جهانی تصمیم گرفتند که 300 هزار بشکه از تولید خود را کاهش دهند. هرچند بازی خوب وزیر نفت و شخص رئیسجمهوری ایران در گفتوگوهای نفتی با روسیه کار را به جایی رساند که روسها تن به کاهش 300 هزار بشکهای نفت بدهند اما بهطور قطع نمیتوان نقش سازنده این اتفاق را برای ماندگارشدن نشست «171» نادیده گرفت. حالا دیگر به نظر میرسد تیم اقتصادی دولت باید مسیر هموارتری برای شتاببخشیدن به اصلاحات اقتصادی در اختیار داشته باشد.
آنطور که وزیر نفت اعلام کرده است، بهواسطه کاهش تولید اوپک و در رأس آن، کاهش 5 درصدی تولید نفت عربستان، سال آینده حداقل 10 میلیارد دلار به درآمدهای نفتی ایران اضافه میشود. این تولید سود، یک پارادایم بزرگ سرمایهگذاری برای اقتصاد ایران محسوب میشود، آن هم در شرایطی که بخشهای مولد در اقتصاد کشور، بیش از هر زمان دیگری نیازمند به سرمایه برای جهش در رشد تولیدات صنعتی هستند.
بههمین دلیل، برنامهریزان و تصمیمسازان دولتی باید سیاستگذاری عمومی خود را بهگونهای تجهیز کنند که بهترین بهرهبرداریهای مولد برای استفاده از این سرمایههای جدید در بخشهای واقعی اقتصاد بهوجود آید. بدون تعارف، هر گاه سرمایهای عاید اقتصاد ایران میشود، برداشتهای سطحی از اقتصاد و ایجاد راهبردها، راهکارها و پیشرانهای پوپولیستی در حوزههای عملیاتی اقتصاد، تنها پدیدهای است که بهدلیل ترویج آن در یک دهه گذشته باعث میشوند موج بزرگی از نگرانی بهوجود آید. دولتیها در چنین مواقعی باید بیش از همه کارشناسان، خود را در برابر این پرسش قرار دهند که آیا فهم سیاستگذاری عمومی آنها بهگونهای شکل گرفته است که بتوانند سرمایههای اقتصادی کشور بهجای آنکه به پای مصرف بیهوده ذبح شود، صرف تولید، صنعت و مولدگرایی کنند؟ قطعا دولت یازدهم با بهدستآوردن پیروزیهای مهم در حوزههای مختلف دیپلماتیک باید بیش از هر دولت دیگری، خود را در مقابل این پرسش قرار دهد؛ در غیراین صورت، باتلاق ناکارآمد و فسادخیز ساختارها و نهادههای مختلف میتوانند طعم هر بردی را به باخت تغییر دهند.
دکتر نادر هوشمند یار
نظر شما