* چشمانش از فرط سالخوردگی سو ندارد، اما نگاهش سرشار از لبخند و امید است؛ آنقدر که فراموشم میشود همین چند دقیقه پیش چگونه از دیدن قرابتِ آب و خانههای شهر جا خوردم و دلنگرانی از سرریز شدن احتمالی آب، حالم را دگرگون کرد. میگویم اگر اشکالی ندارد، یک عکس یادگاری بگیریم. لبخندش حاکی از رضایت است. اسمش را میپرسم. نیهای بلندی را که در دست دارد کمی جابهجا میکند، دستی به محاسنش میکشد، به دوربین نگاه میکند و همزمان جوابم را میدهد: «رحیم سواری».
سواریها طایفه بزرگ این شهرند؛ مردمانی اصیل و مقاوم. تازه از دود و دمِ آتش گرفتنِ نیزارهای هور (در طرف عراقی) فارغ شده بودند که از بهمنماه سیلاب هم سراغشان را گرفت؛ آن هم بعد از سالها خشکسالی و مواجهه با بحران آب. اما میگویند تا الان دوام آوردهایم و از این پس هم دوام میآوریم. از آب واهمه ندارند؛ سالها همزیستی با رودخانه نیسان، با آب مأنوسشان کرده. شاید به همین خاطر است که وقتی حرف از شکست جاده به میان میآید، چهرههای خونگرمشان برآشفته میشود و هوارهایشان هور را هم درمینوردد.
یک، دو، سه...
تصویرمان در قاب دوربین ثبت میشود.
اینجا رُفَیّع است؛ همانند دیگر شهرهای خوزستان، گرمابخش و نامآشنا.
* رودخانه نیسان (میسان) در یک سمت و هورالعظیم در سمت دیگر. بخشی از آبِ نیسان را با گشایش جاده، به سمت هور هدایت کردهاند تا شهر در امان بماند. با شنیدن این جمله که «اگر این کارها نمیشد، رُفَیّع همان روزهای اول سیل، زیر آب میرفت»، به سمت صدا برمیگردم. «گذاشتن این لولهها در آب برای هدایت جریان آب نیسان به سمت هور با زحمت زیادی انجام شد. بار اول، بومِ جرثقیل ۵۰ تنی که لوله را در آب گذاشت، به خاطر شدت و سرعت زیاد آب نصف شد. دفعه بعد با ابتکار نماینده شرکت مهندسی و توسعه نفت (متن)، لولهها را با سیم بکسل به هم بستیم و آنها را خوب جاگیر کردیم».
گفتوگویش که با یکی از مسئولان استانی تمام میشود، از او میخواهم صحبتهایش را درباره اقدامهای انجامشده ادامه دهد.
ارسلان شهنی خود را نماینده و معین استانداری خوزستان در شهر رفیّع معرفی میکند و میگوید: «سیلبند شهر در بهمن ماه بهطور جدی آسیب دید. متن کمک کرد تا سیلبند تقویت و ارتقا داده شود. الان همانطور که میبینید حدود ۷ کیلومتر سیلبند ایجاد شده و متن همه آن را با ژئوتکستایل پوشانده تا از خوردگی خاک توسط آب جلوگیری شود. نیسان آخرین خروجی رود کرخه است و رفیّع علاوه بر آنکه در انتهای رود کرخه واقع شده، در خطالقعر هم قرار دارد. یعنی سطح آب از سقف خانهها بلندتر است و اگر آب وارد شهر شود، خانهها تا سقف در آب فرومیروند. اگر تعداد خروجیها به چند برابر افزایش پیدا نمیکرد و آب به سمت هور هدایت نمیشد، تا الان رفیّع بارها زیر آب رفته بود.»
تعدادی دیگر از اهالی به جمعمان اضافه میشوند. یکی میگوید: «اوضاع بد بود؛ آب بالا آمده بود؛ سیلبند شکسته بود. این آقای نماینده نفت، چهار شب اینجا داخل ماشین خوابید تا ما خیالمان راحت شود سیل شهرمان را نمیبرد. ما مقاومت میکنیم. رفیّع زیر آب نمیرود.»
یکی از مسئولان محلی میگوید مردم رفیّع آنقدر به در امان ماندن از سیل باور دارند که خودشان در نقش کمکرسان ظاهر میشوند و برخی روزها چندصد پرس غذا را با ماشین یا قایقهایشان برای روستاهای سیلزده اطراف میبرند.
رحیم هنوز آنجا ایستاده و با افتخار به مردمانش نگاه میکند...
* عبدالله طواف، معاون پشتیبانی شرکت متن که به عنوان شرکت معین شهرهای رفیّع و هویزه در مواجهه با سیل فعال است، مدام با تلفن صحبت میکند و پیگیر است که بیلمکانیکی برسد. غالب دستگاهها و ماشینآلات سنگین مورد نیاز در منطقه از سوی نفت (متن) تامین میشود. نمایندگان سپاه، سازمان آب و برق خوزستان، استانداری و شهردار رفیّع هم حضور دارند. قرار است تا ساعتی دیگر با صورت دادن یک انفجار، بخش دیگری از جاده شکسته و جریان آب نیسان بیش از پیش به سمت هورالعظیم هدایت شود. همه مشغول تدارکند که ناگهان سروصداها از حالت معمول خارج میشود. تعدادی از اهالی، تازه از راه رسیدهاند و فریادهایشان فضا را پر میکند. «حق ندارید جاده را منفجر کنید. نمیخواهیم فکر ما باشید. سیل نمیآید. اگر هم بیاید، با بلم، زن و بچههایمان را از اینجا میبریم. ما را از آب نترسانید ....»
نمیخواهند کسی به فکرشان باشد. گلایهمندند. حق هم دارند. عادت نکردهاند کسی به فکرشان باشد. از همان روزهای بعد از جنگ که خانههایشان بدون در نظر گرفتن ارتفاع از سطح، در گودی بنا شد، فهمیدند قرار نیست کسی به آنها فکر کند.
آن دسته از اهالی هم که تابهحال کنارمان ایستاده بودند، پیش همولایتیهایشان میروند. جمعشان بزرگتر میشود. مسئولان حاضر در تلاشند با آرامش، آنان را مجاب کنند که برای حفاظت از شهرشان، باید مقدار بیشتری از آبِ نیسان به هور بریزد؛، اما زیر بار نمیروند. با هدایت آب به هور مشکلی ندارند، اما عملیات شکستِ جاده در این نقطه، ناگزیر بخشی از زمینهای کشاورزی را از بین میبرد.
سالها خشکسالی، مردم را به پرورش دام و کشت و کار در حریم رودخانهها سوق داده و عدم لایروبی رودخانهها برای مدت طولانی نیز مزید بر علت شده تا سیل به مهمان ناخواندهای بدل شود که میزبانی از آن کار سادهای نیست. آنچه در این میان جالب است، تاکید، اصرار و پیگیری شرکت متن (به عنوان نماینده شرکت ملی نفت ایران در منطقه رفیّع) برای هدایت جریان آب به سمت هورالعظیم است. اگرچه در بازدیدی که از تاسیسات نفتی غرب کارون داشتم، محصور شدن میدانهای آزادگان شمالی، یاران شمالی و بخش شمالی آزادگان جنوبی در آبهای هورالعظیم مشهود و حتی بسیاری از جادههای دسترسی بهطور کامل زیر آب رفته بود، اما مشاهده اینکه نفت برای صیانت از جان و مال مردم، علاوه بر همراهی، خود نیز مشوق انتقال آب به هور است، چشمنوازتر بود.
نفتیها حرفهای زنگنه را از بر کردهاند: «خوزستان جان ماست.»
بیل مکانیکی در راه است؛
مقدار آب بیشتری باید از نیسان به هور هدایت شود.
موج شایعات درباره ممانعت از آبگیری هور به دلیل حفاظت از تاسیسات نفتی رنگ میبازد.
کمی آنطرفتر، رحیم تکیهزده به نیهایش، به شهر خیره شده است...
هانیه موحد
نظر شما