خشک شدن چاه های نفت و پایان یافتن منابع نفتی که در آینده ای نزدیک رخ خواهد داد، کشمکش برای نفت را درغروب انرژی به دنبال خواهد داشت.
به گزارش شانا پایگاه خبری الجزیره قطر با استناد به برخی تالیف های نویسندگان غربی در مورد کاهش منابع نفت به بیان پیامدها و مشکلات ناشی از آن پرداخت.
«ریچارد هانبرگ»، مولف کتاب «غروب انرژی» درکتاب خود به بررسی وضعیت دوران پس از نفت و گزینه های اصلی پیش روی جوامع صنعتی در آینده ای نزدیک اشاره کرده است.
به عقیده وی٬ دلایل این که تولید جهانی نفت به اوج تاریخی خود نزدیک می شود، فراوان است، زیرا نفت ارزان ترین و مناسب ترین منبع انرژی ای است که بشر تا کنون کشف کرده است.
از سوی دیگر، کشورهای صنعتی نیز در دو قرن گذشته برای تامین انرژی مورد نیاز خود بیشتر بر سیستمی تکیه داشتند که بر اساس آن تامین هر چه بیشتر انرژی های معدنی امکان پذیر بود. این در حالی است که جمعیت جهان برای استفاده از این منابع خدادادی به سرعت رو به افزایش است.
سیستم اقتصادی کشوروهای صنعتی مبتنی بر این فرضیه است که رشد اقتصادی امری طبیعی و اجتناب ناپذیر و ممکن است تا ابد ادامه یابد، اما این فرضیه اکنون در حال سست شدن است، زیرا دلایل فراوانی حاکی از این است که دوران فراوانی نفت پایان یافته است و در نتیجه رشد اقتصادی نیز با کندی روبه رو خواهد شد.
هانبرگ در بخش دیگری از کتاب خود یادآورمی شود که آمریکا از سال ۱۹۷۰ تا کنون هر سال به میزان نفت وارداتی خود افزوده است.
همچنین اکتشاف های نفتی درنقاط مختلف جهان در دهه شصت قرن گذشته به اوج خود رسید.
این نویسنده غربی در ادامه کتا ب خود آورده است که استخراج نفت از آغاز سال ۲۰۱۰ با توجه به این موضوع که نفت باقی مانده در عمق زمین کمترین کیفیت را دارد و استخراج آن بسیار دشوار است، رو به کاهش می گذارد و به این ترتیب تولید جهانی گاز طبیعی تقریبا در سال ۲۰۲۰ به اوج خواهد رسید، در حالی که تولید زغال سنگ اکنون رو به کاهش گذارده و میزان کیفیت آن نیز پایین آمده است، اما انرژی تجدید پذیر که از منابع باد و خورشید به دست می آید، سهم ناچیزی از انرژی به شمار می آید.
از سوی دیگر، منابع متعدد انرژی مانند انرژی هسته ای٬ نفت سنگین و ماسه های نفتی موجود است که استخراج و پالایش آن هزینه بالایی دارد.
هانبرگ تاکید کرد: در صورتی که جهان به سمت انرژی های جانشین نفت پیش برود، جوامع صنعتی نیازمند بازنگری در ساختار و شکل خود هستند که این مسئله به سرمایه گذاری های فراوانی نیاز دارد.
الجزیره در بخش دیگری از گزارش خود افزود: مایکل میکر، وزیر پیشین محیط زیست انگلیس، در مقاله ای با عنوان «از هم اکنون باید برای جهان بدون نفت برنامه ریزی کنیم» نوشت که جهان امروز با گزینه دشواری روبه رو است و قادر نیست به روند صعودی افزایش مصرف نفت که اکنون در پیش گرفته است، ادامه دهد و باید بکوشد ذخایر باقی مانده این ماده را تحت کنترل و تسلط خو ددر آورد، حتی در صورت لزوم این اقدام را با نیروی نظامی و بدون هدر رفتن نیروی تولیدی انرژی انجام دهد یا این که به سمت منابع انرژی های تجدید پذیر و به کار گیری شاخص های کارآمدتر برای استفاده از انرژی حرکت کند و در صدد کاهش مداوم مصرف نفت برآید.
گزینه مربوط به کاهش مصرف نفت٬ نیازمند سرمایه گذاری فراوان و جدید در حوزه فناوری تولید و انتقال انرژی است.
همچنین «اندرو ماک کیلب» در کتاب «آخرین بحران انرژی» نوشته است: برای درک هر چه بیشتر و بهتر تنگنایی که اکنون با آن روبه رو هستیم، فرض می کنیم که وارد سال ۲۰۳۵شده ایم. در آن سال، تولید نفت ۷۵ درصد و تولید گاز۶۰ درصد کاهش خواهد یافت و برخی از نقاط تولید نفت مانند دریای شمال محو می شود و هیچ اثری از مناطق تولیدی آن باقی نخواهد ماند.
همچنین در آن زمان٬ تولید نفت و گاز در آمریکا نابود می شود و سقف تولید حتی در کشورهای بزرگ تولید کننده نفت مانند عربستان و روسیه کاهش خواهد یافت.
این یک طرف قضیه است و روی دیگر آن، افزایش مصرف جهانی سایر منابع انرژی مانند زغال سنگ٬ گاز طبیعی و سوخت اتمی است.
بسیاری از مردم مایلند فرض را بر این بگذارند که بیشترین زیان و خسارت اجتماعی و اقتصادی پایان نفت، دست کم در آینده نزدیک شامل آمریکا می شود، زیرا نفت در دهه سوم و چهارم قرن بیستم به آمریکا کمک کرد که به ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان تبدیل شود.
الجزیره در ادامه یادآور شد که جنگ ۱۹۷۳و پس از آن سقوط رژیم شاهنشاهی درایران در سال ۱۹۷۹جیمی کارتر، رئیس جمهوری پیشین آمریکا نظریه ای را مطرح کرد که تا امروز نیز به نظریه کارتر معروف است.
بر اساس این نظریه آمریکا نیروی نظامی خود را برای حفظ راه ها و روزنه های استفاده از ذخایر نفت منطقه خاورمیانه به کار خواهد گرفت.
با توجه به پیچیدگی و ابهام تاریخ نمی توان حوادث و فاجعه های اقتصادی و ژئو سیاسی آمریکا را به پایان نفت نسبت دهیم، اما روشن است که تاریخ جدید آمریکا بر وابستگی روز افزون به انرژی و کاهش پی در پی توان پرداخت بدهی ها مبتنی است و نتایج اقتصادی و ژئو سیاسی که به دنبال کاهش نفت بروز یافته فرضیه نیست، بلکه تاریخ آن را ثبت کرده است.
در سندی که اخیرا سازمان سیا فاش کرد، از برخی از مهم ترین حوادث ژئوسیاسی در ۲۰سال پایانی قرن گذشته پرده برداشته شد.
دراین سند با عنوان « تنش زودهنگام نفت » که در مارس ۱۹۷۷صادر شد، پیش بینی شده بود تولید نفت شوروی در اوایل دهه هشتاد به اوج خود برسد.
به گفته جمعی از محققان که این سند را تهیه کرده بودند، در دهه آینده احتمال می رود که شوروی خود را از عرضه نفت و گاز به اروپای شرقی و غرب به همان میزانی که اکنون انجام می گیرد، ناتوان ببیند و چه بسا مجبور شود برای دستیابی به نفت اوپک و استفاده ویژه از آن به رقابت در این زمینه برخیزد.
اما به نظر می رسد که کاخ سفید این اطلاعات را برای اعمال فشار بر شوروی و سوق دادن آن به سمت ورشکستگی به کار گرفت.
خون در برابر نفت
اکنون این سوال مطرح است که جهان در قبال خشک شدن چاه های نفت در دهه آینده چه واکنشی نشان خواهد داد؟
از جمله پاسخ هایی که می توان به این سوال داد این است که این امر موجب بروز رقابت بر سر منابع باقی مانده خواهد شد به این معنا که کمبود منابع نفتی به شعله ور شدن رقابت و درگیری منجر می شود.
شواهد متعددی در این زمینه وجود دارد، از جمله این که درچند سال گذشته تنش های خونین و طولانی مدت در مورد منابع انرژی در مناطق مختلف جهان رخ داد که می توان به منطقه آچه دراندونزی٬ چاد٬ دارفور٬ جنوب سودان٬ نیجریه٬ ونزوئلا الجزایر٬ کلمبیا و گینه نو پاپوا اشاره کرد.
الجزیره افزود: جنگ آمریکا بر ضد عراق، روشن ترین مثال برای وقوع جنگ های نفتی به شمار می آید و جنگ منحصر به فردی است که وقوع آن موجب شد بروز شرایط مشخص و معین شتاب پیدا کند.
در جنگ عراق بازیگران سیاسی منحصر به فردی دست داشتند و باید به این نکته توجه داشت که این جنگ تا چه میزان اشکال درگیری بر سر منابع انرژی را که ممکن است در دهه های آینده شعله ور شود، تغییر داد.
عراق درحقیقت نقطه اتصالی است که در آن انواع درگیری ها میان کشورهای مصرف کننده مانند فرانسه و آمریکا و کشورهای صنعتی غرب گره می خورد؛ درگیری هایی که بین گروه های تروریستی که قبلا در عرا ق نبودند اما اکنون نقش پررنگی را در منطقه ایفا می کنند، همچنین بین گروه های مختلف شیعه٬ سنی و کردهای عراق و کشورهای مصرف کننده قوی و ضعیف رخ خواهد داد.
تاریخ به ویژه در دوران استعماری پر است از درگیری بین کشورهای مصرف کننده و تولید کننده نفت و دخالت های آمریکا در ایران٬ ونزوئلا و کلمبیا نمونه ای از این درگیری ها به شمار می آید.
از آنجا که منابع انرژی با گذشت زمان بیش از پیش کاهش می یابد، به نظر می رسد که احتمال دارد درگیری آینده بین آمریکا و کشورهای منطقه خاورمیانه٬ آفریقا و جنوب آمریکا رخ دهد.
حتی کانادا نیز می تواند نسبت به رقابت بر سر منابع اندک گاز طبیعی درشمال آمریکا و احتمال درگیری بر سر آن نگران شود.
همچنین این احتمال وجود دارد که در کشورهایی که منابع فراون انرژی در اختیار دارند، جنگ رخ دهد زیرا گروه های رقیب برای این که سهم بیشتری از ثروت را از آن خود کنند با یکدیگر وارد مخاصمه خواهند شد که نمونه آن جنگ های داخلی در آنگولا، کنگو٬ میانمار٬ پرو و کامبوج بر سر منابع انرژی ای است که امکان صادرات آن وجود دارد، همان طور که احتمال وقوع درگیری بر سر منابع انرژی در عراق و کلمبیا نیز وجود دارد.
هنگامی که این منابع رو به کاهش بگذارد، احتمال وقوع جنگ بین مصرف کنندگان بیشتر می شود. در این مورد می توان به آلمان اشاره کرد که در قرن بیست به منظور دستیابی به مستعمره های بیشتر و منابع انرژی دو بار وارد جنگ شد.
الجزیره در ادامه افزود: چین امروز پس از آمریکا دومین وارد کننده نفت جهان به شمار می آید و زمانی می رسد که نفت جوابگوی تامین نیازهای این دو کشور بزرگ مصرف کننده نیست، از این رو احتمال وقوع درگیری بین دو طرف قوت می یابد.
درگیری بر سر منابع انرژی دارای آثار جنبی است که شامل تضعیف اقتصادی و نابودی زیر ساخت ها و از بین رفتن ثروت های ملی به دلیل افزایش هزینه های نظامی و سرکوب داخلی است.
جلوگیری از انفجار بی سابقه اقتصاد جهانی نیازمند همکاری بین المللی برای کنترل جمعیت٬ حفظ آب های زیر زمینی و خاک است.
برای جلوگیری از درگیری و تنش که نابودی منابع انرژی را به دبنال دارد، باید تلاش هماهنگی برای متوقف کردن رشد اقتصادی به نفع حرکت به سمت منابع انرژی های جانشین کرد و تمام کشورها باید مصرف انرژی را به کنترل و نظارت خود در آورند.
کد خبر 88703
نظر شما