آنها این روزها چنان از ناکارآمدی دیپلماسی انرژی در وزارت نفت حرف میزنند، که گویی خود از عوامل ناکامیها نبوده و نیستند.
گاهی چنان پیگیر و نگران صادرات گاز میشوند که انگار نه انگار در همین رسانههایشان صادرات به اروپا را خلاف اصول انقلاب! ارزیابی کرده بودند.
از یک سو مشغول مینگذاری در مسیر تنشزدایی با کشورهای همسایه هستند و از سوی دیگر، از لزوم افزایش صادرات گاز به آنها با ارائه باج 500 میلیون دلاری به شرکتهای پاکستانی برای احداث خط لوله در خاک کشورشان سخن میگویند.
یک روز برجام و الگوی جدیدی قراردادهای نفتی را خفتبار میخوانند و همراستا با مخالفان خارجی از هیچ کاری برای به شکست کشاندن فرآیند عادیسازی شرایط فروگذار نمی کنند، روز دیگر در مقام شاکی نشسته و میگویند پس چه شد قراردادهای نفتی و گازی؟! آنها فراموش میکنند یا میخواهند به یاد نیاورند که خود بخشی از پازل رسانهای برای طولانیتر شدن فرآیند تصویب و اجرای قراردادهای جدید نفتی بودهاند.
از لزوم کنار رفتن بازنشستهها و جوانگرایی حرف میزنند، اما به محض کنار رفتن بازنشستهها از آنها اپوزیسیون و جهانپهلوان میسازند.
نمونههایی از این دست که نمایانگر تناقضات موجود در رفتار جریان دلواپس است، کم نیست. با این حال اما هنوز میتوان به شکلگیری یک توافق برای توسعه صنعت نفت امیدوار بود؛ توافقی که برمبنای آن جریانات مخالف دولت از مخالفخوانی و مانعتراشی برای هر اصلاحی دست بردارند.
اگر موافق فعال شدن دیپلماسی انرژی هستند از مسئولان کشور تنشزدایی با کشورهای همسایه را مطالبه کنند.
اگر موافق صادرات گاز به اروپا هستند همفکران خود را به پرهیز از رفتارهای هیجانی و همراهی با رقبا متقاعد کنند.
اگر موافق شکوفا شدن توانمندیهای داخلی هستند، در مسیر عقد قرارداد با شرکتهای خارجی و انتقال دانش و فناوری به کشور ایستگاههای متعدد ایجاد نکنند.
اگر مخالف ناکارآمدی و فساد هستند، به جای مانعتراشی رسانهای، به اصلاح چارچوبهای استخدام، اصلاح روابط مالی و قراردادها در صنعت نفت و گاز کمک کنند.
آنها باید بدانند که عواقب سوراخ کردن کشتی صنعت نفت تنها به ناکارآمد نشان دادن ناخدا محدود نمیشود.
سرچشمه شاید که بستن به بیل چو پرشد نشاید گذشتن به پیل
امین قلعهای
منبع: کانال تلگرامی از نفت چه خبر؟
نظر شما