۲۶ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۷
  • کد خبر: 293218
قلم بی‌عدالتی و چای تازه‌دم روی شعله گاز

به عنوان خبرنگاری که در محل اجرای بسیاری از پروژه‌های توسعه شبکه گاز شهری و روستایی و طرح‌های احداث خطوط انتقال گاز حاضر شده‌ام و سختی کار را به معنای حقیقی به چشم دیده‌ام، معتقدم بیان هر جمله و خطابه‌ای چه با توجیه جناح‌بندی‌های سیاسی و تضعیف عملکرد شرکت‌های دولتی و چه به دلیل نداشتن اطلاعات کافی از کُنه یک ماجرا، بسیار دور از عقل و انصاف است.

اگر در همین روزهای ماه محرم صدای لبیک یا حسین بر زبان‌مان جاری می‌شود و سیاه‌پوش می‌شویم، پس تکلیف آزادگی ما چه می‌شود؟! دولت یازدهم و دوازدهم مثل همه دولت‌ها، وزارت نفت مثل همه وزارتخانه‌ها و شرکت ملی گاز ایران مثل همه شرکت‌های دولتی، نقاط قوت دارند، نقاط ضعف هم دارند، طبیعی است. اما ای کاش هر کسی که می‌خواهد درباره اقدام‌های این وزارتخانه و شرکت ملی گاز ایران سخنی براند برای یک بار هم که شده زیر تیغ آفتاب بالای سر کارگران و مهندسان برود و ببیند که لوله‌های قطور گاز چطور جوش داده می‌شوند؟ چطور از رودخانه عبور می‌کنند؟ چطور دل کوه‌ها شکافته می‌شود و دره‌های عمیق پشت سر گذاشته می‌شود؟ کیفیت و ایمنی آنها چطور سنجیده می‌شود؟ چقدر هزینه می‌شود؟ مبدا گاز کجاست؟ تاسیسات تقویت فشار گاز در بیابان‌ها و جنگل‌ها چطور کار می‌کنند؟ و هزار و یک سوال دیگر که باید بدانید و درک کنید و سپس راجع به آنها قضاوت کنید.

پارس جنوبی، برداشت گاز، پالایشگاه، فرآورش، انتقال، توزیع و همه کارهای دیگر، بازی نیست، شوخی نیست، کلمات روی کاغذ نیست. واقعیت‌های سخت و پر اضطرابی است که با فکر و برنامه و هزینه و تلاش در نهایت می‌شود همان شعله آبی رنگی که برخی چای‌شان رویش دم می‌کشد و دستان‌شان گرم می‌شود تا گاهی قلم به بی‌عدالتی بچرخانند.

من روستاهای محروم گنبدلی و سرخس را دیدم، رضایت مردم زاهدان از خوردن نانی را که دیگر بوی نفت نمی‌دهد شنیدم، با کودکان بانشاط روستاهای مرزی شمال‌غرب کشور حرف زدم، در انبوه برف کنار کارگران و ماشین‌آلات سنگین مناطق سردسیر ایستادم، آرامش مازنی‌ها را در خانه‌های گرم کنار بخاری گازی هم‌زمان با بارش شدید باران نگارش کردم، پایداری گازرسانی در سیل امسال گلستان را گزارش کردم و به خاطر پدر و مادری که در دیشموک (کهگیلویه و بویراحمد) با ۶ فرزند بدون هیچ امکاناتی با یک بخاری نفتی کوچک و تلی از هیزم درختان زندگی می‌کردند، اشک ریختم.

باید محرومیت مردم را از نزدیک دید و حس کرد. باید جوانان بیکار را دید که واقعا هیچ امکانی برای داشتن یک شغل در روستایشان ندارند. باید چهره معصوم دانش‌آموزان در جوار بخاری نفتی را دید و خطرش را حس کرد. باید خیلی جاها رفت و با خیلی از مردم حرف زد تا فهمید که رسیدن گاز به روستا چه نعمت ارزشمندی است. ما که در پایتخت یا هر کلانشهر دیگری زندگی می‌کنیم، قدر بسیاری نعمات را نمی‌دانیم، مثل همین گاز. اما بانویی که از سپیده‌دم دست کودکش را در یک دست و دسته تبر را در دست دیگر می‌گیرد و راهی کوه و جنگل می‌شود تا درخت‌ها را قطع کند و غروب با باری از هیزم بر پشتش به خانه برگردد تا اندکی نان بپزد، او قدر گاز را حتما می‌داند. پدر و مادری که فرزندشان را با خیال آسوده به مدرسه می‌فرستند و می‌دانند تا ظهر خبری از انفجار بخاری نفتی نخواهد بود، قدر گاز را می‌دانند. پای صحبت روستاییان بنشینیم و بعد قضاوت کنیم.

یک مخزن عظیم گازی مشترک در عسلویه داریم که هر چه در برداشت از این مخزن معطل بمانیم و کاهلی کنیم فقط از همسایه عقب می‌افتیم. باید گاز را پالایش کنیم و به خانه‌ها و صنایع و نیروگاه‌ها برسانیم. باید با تحریم بجنگیم و صادرش کنیم. غیر از این، قانون هم جای خودش را دارد. وزارت نفت و شرکت ملی گاز ایران مکلف هستند تا گاز را به همه نقاط دور و نزدیک کشور برسانند. هر سال از سوی مجلس شورای اسلامی بودجه‌ای برای گازرسانی در نظر گرفته می‌شود. هزینه‌های میلیاردی و کلانی که باید صرف شوند تا فقر و محرومیت دست از سر این مردم بردارد، روستاییان ترک دیار نکنند و در محل زندگی خود صاحب شغل و درآمد شوند.

اگر لوله‌های گاز به هر شهر و روستایی نرسد، آه و فغان و فریاد دادخواهی عده‌ای بدون داشتن اطلاع کافی از سختی‌های کار و نوع برنامه‌ریزی شرکت ملی گاز بلند می‌شود که پس چه شد این گازی که وعده داده بودید؟! وقتی هم می‌رسد که انگار تا قیام قیامت مسئولیت روشن کردن اجاق گاز و بخاری هم با دولت است!!

گازرسانی کار ساده‌ای نیست. با برنامه‌ریزی مدون و دقیق انجام می‌شود. برای همه استان‌های کشور برنامه‌ای تهیه شده تا از خطوط سراسری انتقال گاز، انشعابات اصلی به سوی شهرها و روستاها احداث شوند. شرکت‌های گاز استانی در ورودی هر استان، گاز را از منطقه عملیات انتقال گاز تحویل بگیرند، از فشار آن بکاهند و وارد شبکه توزیع شهری و روستایی کنند. شبکه‌هایی که با مشقت فراوان ساخته می‌شوند. مانند همین کهگیلویه و بویراحمد که پروژه‌هایش به حق در زمره سخت‌ترین طرح‌های اجرا شده گازرسانی کشور قرار دارند، اما نباید با مردم بازی کرد. آن هم مردم خونگرم و نجیبی که دل‌شان را به همه قدم‌های کوچک و بزرگی که برای‌شان برداشته شود، خوش می‌کنند.

مردم در هر روستای کوچک و بزرگی از همان ابتدا باید بدانند که وقتی علمک گاز روی دیوار خانه‌شان نصب شد، باید از سازمان نظام مهندسی استان‌شان تاییدیه بگیرند و اگر نقصی در ساختمان‌شان هست رفع کنند تا لوله‌کشی داخلی خانه را انجام دهند. این حرف ما و شما نیست. حرف قانون است. وظیفه شرکت ملی گاز ایران رساندن بی عیب و نقص گاز ایمن و طبیعی به خانه‌ها یا هر کجای دیگر است اما قانون می‌گوید که هزینه لوله‌کشی داخلی با مشترک است. پس وقتی می‌خواهیم به مردم بگوییم به خاطر آنها می‌دویم تا اعتمادشان را جلب کنیم و شرکت ملی گاز یا شرکت‌های گاز استانی را زیر فشار می‌گذاریم تا گاز را زودتر به روستاهای سخت‌گذر و دورافتاده برسانند، قبلش فکری هم به حال وضع مالی و معیشت مردم کنیم. به آنها بگوییم که وقتی شرکت گاز کارش را به درستی تکمیل کرد و علمک گاز کنار خانه‌شان نصب شد، دیگر مهلت زیادی برای استفاده از سوخت مایع ندارند، از قبل به آنها بگوییم و یاری‌شان کنیم تا بتوانند از عهده لوله‌کشی داخلی خانه‌هاشان بربیایند. همان مردمی که گاهی پول خرید یک نان ساده را هم ندارند. همان مردمی که فارغ از سیاست، صاحب اصلی کشور و بیت‌المال هستند.  

فاطمه شعبانی

کد خبر 293218

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =